کلمه جو
صفحه اصلی

فرار کردن


برابر پارسی : گریختن، جستن

فارسی به انگلیسی

break, decamp, elude, escape, flee, fly, run, lam, scarper, jump, skedaddle, spirit, to run away, to flee

to run away, break, decamp, elude, escape, flee, fly


break, decamp, elude, escape, flee, fly, run


فارسی به عربی

اهرب , تهرب
طیران , هروب

اهرب , تهرب


مترادف و متضاد

abscond (فعل)
فرار کردن، گریختن، روش نشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن

escape (فعل)
فرار کردن، گریختن، در رفتن، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن

elope (فعل)
فرار کردن، گریختن، فرار کردن با معشوق

flee (فعل)
فرار کردن، گریختن، بسرعت رفتن

throw off (فعل)
فرار کردن، دور انداختن، بیرون دادن

stampede (فعل)
فرار کردن، رمیدن

scape (فعل)
فرار کردن

scram (فعل)
فرار کردن، گریختن، جیم شدن، فوری رفتن، به سرعت دور شدن

lam (فعل)
فرار کردن، زدن

scarper (فعل)
فرار کردن

skedaddle (فعل)
فرار کردن، گریختن، پا بفرار گذاردن، با عجله رفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گریختن جستن .

لغت نامه دهخدا

فرار کردن. [ ف ِ / ف َ ک َدَ ] ( مص مرکب ) گریختن. جَستن. رجوع به فرار شود.

گویش اصفهانی

تکیه ای: bevriǰi / ârmâli
طاری: ârmâlây(mun)
طامه ای: ârmâlâɂan
طرقی: ârmâlâymun
کشه ای: ârmâlâymun
نطنزی: bewritan/ ârmâlâɂan


واژه نامه بختیاریکا

( فرار کردن( الاغ ) ) گوشانه تپنیدِن
رم کردن؛رَم خَردِن؛ تیچِستِن؛ مَشه کردن؛ تارستن؛ تیچ کندِن؛ دَر رَهدِن؛ تیچِستِن؛ جستِن

پیشنهاد کاربران

هرب

elusive

خیز

گریختن_در رفتن_ فلنگ رو بستن

به چاک زدن

دررفتن

معنی اصطلاح - > فلنگ را بستن
پنهانی فرار کردن / گریختن؛ بی خبر و به طوری که کسی متوجه نشود از جایی رفتن
مثال:
- داشت می رفت سرِ قرار، اما همین که پاسبان ها را از دور دید، فنگ را بست.
- دیدم داره کار به جاهای باریک می کشه، فلنگو بستم و زدم به چاک.
توضیح:
همچنین ← جیم شدن؛
← به چاک زدن


قاچاق شدن
( لهجه و گویش تهرانی )
در رفتن

فرارفتن. [ف َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) گریختن. دور شدن :
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هر یک از گوشه ای فرارفتند.
سعدی.


کلمات دیگر: