کلمه جو
صفحه اصلی

فردی


مترادف فردی : اختصاصی، انفرادی، خصوصی، شخصی

متضاد فردی : جمعی

برابر پارسی : کسی، یکایی

فارسی به انگلیسی

individual, particular, personal, special, subjective

individual


مترادف و متضاد

single (صفت)
مجرد، تنها، عزب، فردی، تک، فرد، واحد، منفرد، انفرادی، تک و توک، یک نفری، یک لا، یک رشته

sole (صفت)
تنها، منحصر بفرد، فردی، یگانه

individual (صفت)
منحصر بفرد، فردی، تک، متعلق بفرد

اختصاصی، انفرادی، خصوصی، شخصی ≠ جمعی


فرهنگ فارسی

یکان یکان

لغت نامه دهخدا

فردی. [ ف َ ] ( حامص )انفراد. تنهایی. بی انبازی. یگانه بودن :
اگر با بخت نرماده قرینند این خدادوران
تو چون دوران به فردی ساز کآخر فرد دورانی.
خاقانی.
|| ( ص نسبی ) منسوب به فرد. انفرادی. رجوع به فرد شود.

فردی. [ ف َ ] ( اِ ) طومار. || فهرست. ( ناظم الاطباء ).

فردی. [ ف َ دا ] ( ع ق ) یکان یکان : جأوا فردی ؛ آمدند یکان یکان. ( منتهی الارب ). واحداً بعد واحد. ( از اقرب الموارد ).

فردی . [ ف َ ] (اِ) طومار. || فهرست . (ناظم الاطباء).


فردی . [ ف َ ] (حامص )انفراد. تنهایی . بی انبازی . یگانه بودن :
اگر با بخت نرماده قرینند این خدادوران
تو چون دوران به فردی ساز کآخر فرد دورانی .

خاقانی .


|| (ص نسبی ) منسوب به فرد. انفرادی . رجوع به فرد شود.

فردی . [ ف َ دا ] (ع ق ) یکان یکان : جأوا فردی ؛ آمدند یکان یکان . (منتهی الارب ). واحداً بعد واحد. (از اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

فردی (خواننده). فردی (به انگلیسی: Freddie) (زاده ۸ آوریل ۱۹۹۰) خواننده مجارستانی است.
او در مسابقه آواز یوروویژن ۲۰۱۶ نماینده مجارستان بود .

فرهنگ فارسی ساره

یکای


پیشنهاد کاربران

تک تک، یک به یک

نمونه:
او گفت ما با آفرینش ( ایجاد ) چنین ساز و کاری ( مکانیسمی ) ، نه بگونه ای ( به صورت ) تک تک ( فردی ) که ( بلکه ) گروهی ( جمعی ) می توانیم راستینگی ( حقیقت ) چالش ها ( مسائل ) را برای هازمان ( جامعه ) جهانی و خودِ مردم روسیه و چین نشان دهیم.


کلمات دیگر: