کلمه جو
صفحه اصلی

فرزندی

فارسی به انگلیسی

filial, filial(relation)

filial(relation)


filial


فارسی به عربی

بنوی

مترادف و متضاد

filial (صفت)
فرزندی، درخور فرزند

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فرزند متعلق به فرزند : مهر فرزندی .

لغت نامه دهخدا

فرزندی. [ ف َ زَ ] ( حامص ) فرزند بودن. بنوت :
بدو راهبر گفت کای پادشاه
دلت شد به فرزندی او گواه.
فردوسی.
- فرزندی کردن ؛ انجام وظیفه فرزند در حق والدین :
فرزند کسی نمیکند فرزندی
گر طوق طلا به گردنش بربندی.
؟

پیشنهاد کاربران

فرزندی : منسوب به فرزند .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 272 ) .


کلمات دیگر: