برابر پارسی : بیناک
قابل رویت
برابر پارسی : بیناک
فارسی به انگلیسی
conspicuous, evident, visible
فارسی به عربی
مریی
مترادف و متضاد
پیدا، پدیدار، نمایان، مریی، وابسته به بینایی، قابل رویت، دیده شدنی
پیشنهاد کاربران
دیده شده
قابل دیدن
قابل دیدن
نمایان شده
قابل دیدن
پیدا شده
قابل دیدن
پیدا شده
چیزی که قابل مشاهده و دیدنه
کلمات دیگر: