مترادف کارشکن : اخلالگر، اشکال تراش، جلوگیر، مانع، مخل
کارشکن
مترادف کارشکن : اخلالگر، اشکال تراش، جلوگیر، مانع، مخل
فارسی به انگلیسی
obstructionist, saboteur
saboteur
مترادف و متضاد
خائن، میهن فروش، موش گیر، کارشکن
اخلالگر، اشکالتراش، جلوگیر، مانع، مخل
فرهنگ فارسی
هرچیز که مانع از پیشرفت کار باشد
( صفت ) ۱ - کسی که مانع پیشرفت کار باشد آنکه کار شکنی کند . ۲ - سخن چین ساعی نمام .
( صفت ) ۱ - کسی که مانع پیشرفت کار باشد آنکه کار شکنی کند . ۲ - سخن چین ساعی نمام .
فرهنگ معین
(شِ کَ ) (ص فا. ) ۱ - کسی که مانع پیشرفت کار باشد. ۲ - سخن چین ، نمام .
لغت نامه دهخدا
کارشکن. [ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) هر چیز که مانع از پیشرفت کار باشد. ( ناظم الاطباء ). آنکه کار شکنی کند. ساعی. واشی.
فرهنگ عمید
آن که یا آنچه مانع پیشرفت کار می شود.
کلمات دیگر: