فرساینده
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
قسوة
مترادف و متضاد
خسته کننده، فرساینده، تنبیه کننده
فرساینده، تنبیه کننده
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنکه یا آنچه فرسوده کند .
لغت نامه دهخدا
فرساینده. [ ف َ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) فرسوده کننده. آنچه چیز دیگر را بفرساید و از میان برد. ( یادداشت به خط مؤلف ). || چیزی باشد که به سببی از اسباب مانند رسیدن آسیبی و مکروهی و یا به کثرت دست خوردن و... نقصان و خرابی تمام بدان راه یافته. ( برهان ).
فرهنگ عمید
۱. فرسوده کننده.
۲. نابودکننده.
۲. نابودکننده.
واژه نامه بختیاریکا
ساها
تُزگنا
تُزگنا
کلمات دیگر: