کلمه جو
صفحه اصلی

فردا

فارسی به انگلیسی

singly


tomorrow, maana

tomorrow


maٌana, tomorrow


فارسی به عربی

غدا , قد

مترادف و متضاد

morrow (اسم)
فردا، روز بعد

tomorrow (اسم)
فردا، روز بعد

separately (قید)
فردا

singly (قید)
تنها، فردا، جدا جدا، به تنهایی، یکان یکان، انفرادا، یک یک، فردا فرد

فرهنگ فارسی

پردا، روزبعدازامروز، روزی که پس ازامروزخواهد آمد
( اسم ) ۱ - روزی که پس از امروز بیاید روز بعد از امروز غد مقابل امروز دیروز : فردا نزد شما خواهم آمد ۲ - روزی که پس از روز مورد بحث بیاید ( چه در گذشته و چه در آینده ) : فردای آن روز که سه شنبه بود نزد وی رفت . ۳ - یکی از روزهای آینده : فردا برستاخیز با وی گوید . یا به فردا . فردا اندر فردا . یا فردای قیامت . روز قیامت رستاخیز. یا فردای محشر . فردای قیامت . یا فردا را کی ( که ) دیده ۱ ? - کسی از آینده خبر ندارد ۲ - در آینده نزدیک وضع عوض خواهد شد .
به تنهایی . جداگانه

فرهنگ معین

(فَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - روز بعد از امروز، روزی که پس از امروز خواهد آمد. ۲ - کنایه از: آینده .

لغت نامه دهخدا

فردا. [ ف َ ] ( ق ، اِ ) پردا. در زبان پهلوی فرتاک . ( از حاشیه برهان چ معین ). روز آینده. غد. ( آنندراج ). روز بعد از امروز و دیگر روز و روز دیگر. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم ستیم از ریش تو.
رودکی.
یکی حال از گذشته دی ،دگر از نامده فردا
همی گویند پنداری که وخشورند یا کندا.
دقیقی.
به نستور گفتا که فردا پگاه
سوی کشور نامور کش سپاه.
فردوسی.
بدو گفت بهرام ، فردا پگاه
بیایم ببینم من آن جشنگاه.
فردوسی.
چو فردا بیایی بدین دشت جنگ
به پس باز بندم تو را هر دو چنگ.
فردوسی.
امیر گفت فردا باید از کارها فارغ شده باشد تا پس فردا خلعت بپوشد. ( تاریخ بیهقی ). تا فردا این شغل کرده آید تمام. ( تاریخ بیهقی ). اعتماد من بر شماست. فردا به دیوان باید آمد و به شغل کتابت مشغول شد. ( تاریخ بیهقی ).
بیندیش شب کار فردا نخست
بدان رای رو پس که کردی درست.
اسدی.
چند غره شوی به فرداها
چند با خویشتنت پیکار است.
ناصرخسرو.
امروز جهان بستد و ما را غم آن نیست
ما را غم آن است که فردا چه ستاند؟
خاقانی.
با خویشتن ببر دل ماکز سگان اوست
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان.
خاقانی.
کجا یک وعده ای دادی که در پی
هزار امروز را فردا نکردی.
خاقانی.
- امروز و فردا کردن ؛ در تداول امروز، سر گرداندن و معطل کردن.
- بی فردا ؛ روزی که در پی آن فردایی نیست. کنایه از روز قیامت :
دل تو جفت طرب باد وز تعب شد فرد
تو در نشاط و طرب تا به روز بی فردا.
سوزنی.
- فردا پس فردا کردن ؛ امروز و فردا کردن. سر گرداندن. سر دواندن. معطل کردن.
- فرداروز؛ روز دیگر. روز بعد. مقابل فرداشب : فرمود آن صندوق دیگر که همتای این صندوق است فرداروز به وی دهند. ( جهانگشای جوینی ).
- فرداشب ؛ شب آینده. شب پس از امشب. ( ناظم الاطباء ). شب دیگر. ( یادداشت به خط مؤلف ). مقابل فرداروز.
- فردا گفتن ؛ عقب انداختن. امروز و فردا کردن. به آینده محول داشتن :
ببخش و بیارای و فردا مگوی
چه دانی که فردا چه آردبه روی.
فردوسی.

فردا. [ ف َ ] (ق ، اِ) پردا. در زبان پهلوی فرتاک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). روز آینده . غد. (آنندراج ). روز بعد از امروز و دیگر روز و روز دیگر. (یادداشت به خط مؤلف ) :
گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم ستیم از ریش تو.

رودکی .


یکی حال از گذشته دی ،دگر از نامده فردا
همی گویند پنداری که وخشورند یا کندا.

دقیقی .


به نستور گفتا که فردا پگاه
سوی کشور نامور کش سپاه .

فردوسی .


بدو گفت بهرام ، فردا پگاه
بیایم ببینم من آن جشنگاه .

فردوسی .


چو فردا بیایی بدین دشت جنگ
به پس باز بندم تو را هر دو چنگ .

فردوسی .


امیر گفت فردا باید از کارها فارغ شده باشد تا پس فردا خلعت بپوشد. (تاریخ بیهقی ). تا فردا این شغل کرده آید تمام . (تاریخ بیهقی ). اعتماد من بر شماست . فردا به دیوان باید آمد و به شغل کتابت مشغول شد. (تاریخ بیهقی ).
بیندیش شب کار فردا نخست
بدان رای رو پس که کردی درست .

اسدی .


چند غره شوی به فرداها
چند با خویشتنت پیکار است .

ناصرخسرو.


امروز جهان بستد و ما را غم آن نیست
ما را غم آن است که فردا چه ستاند؟

خاقانی .


با خویشتن ببر دل ماکز سگان اوست
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان .

خاقانی .


کجا یک وعده ای دادی که در پی
هزار امروز را فردا نکردی .

خاقانی .


- امروز و فردا کردن ؛ در تداول امروز، سر گرداندن و معطل کردن .
- بی فردا ؛ روزی که در پی آن فردایی نیست . کنایه از روز قیامت :
دل تو جفت طرب باد وز تعب شد فرد
تو در نشاط و طرب تا به روز بی فردا.

سوزنی .


- فردا پس فردا کردن ؛ امروز و فردا کردن . سر گرداندن . سر دواندن . معطل کردن .
- فرداروز؛ روز دیگر. روز بعد. مقابل فرداشب : فرمود آن صندوق دیگر که همتای این صندوق است فرداروز به وی دهند. (جهانگشای جوینی ).
- فرداشب ؛ شب آینده . شب پس از امشب . (ناظم الاطباء). شب دیگر. (یادداشت به خط مؤلف ). مقابل فرداروز.
- فردا گفتن ؛ عقب انداختن . امروز و فردا کردن . به آینده محول داشتن :
ببخش و بیارای و فردا مگوی
چه دانی که فردا چه آردبه روی .

فردوسی .


|| کنایت از آینده باشد. توسعاً پس از این باشد. (یادداشت به خط مؤلف ) :
می تند گرد سرای و در تو غنده کنون
باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان .

کسائی .


چندین هزار امید بنی آدم
طوقی شده به گردن فردا بر.

ترکی کشی .


تو همی گوی شعر تا فردا
بخشدت خواجه جامه ٔ فافا.

بلجوهر.


ببخش و بیارای و فردا مگوی
چه دانی که فردا چه آرد به روی .

فردوسی .


صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود
و گر امروز شکیبا شد فردا نشود.

منوچهری .


لیکن وفا نیاید از او فردا
امروز دید باید فردا را.

ناصرخسرو.


دنیا به جملگی همه امروز است
فردا شمرد باید عقبی را.

ناصرخسرو.


ظلم شد امروز تماشای من
وای به رسوایی فردای من .

نظامی .


بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل .

سعدی .


جوانا ره طاعت امروز گیر
که فردا نیاید جوانی ز پیر.

سعدی .


چو خواهی که فردا کنی مهتری
مکن دشمن خویش را کهتری .

سعدی .


|| قیامت . روز رستاخیز. آن سرای . عقبی . جهان دیگر. (یادداشت به خط مؤلف ) :
چو فردا نومه خونون نومه خونند
مو در کف نومه سر در پیش دیرم .

باباطاهر.


کسی گر خوار گیرد راه دین را
برد فردا پشیمانی و کیفر.

ناصرخسرو.


امروز خوشم بدار و فردا با من
آنچ از کرم تو می سزد آن میکن .

(منسوب به خیام ).


گر امروز آتش شهوت بکشتی بیگمان رستی
وگرنه ، تف ّ این آتش تو را هیزم کند فردا.

سنائی .


فردا چو حق خویش بخواهند این و آن
بی برگ ماند از همه چون در خزان چنار.

سوزنی .


چه کند کوس که امروز قیامت نکند
نه ندارد نفس صور که فردا شنوند؟

خاقانی .


پیشتر از خودبنه بیرون فرست
توشه ٔ فردای خود اکنون فرست .

نظامی .


زبان درکش ای مرد بسیاردان
که فردا قلم نیست بر بی زبان .

سعدی .


به عذرآوری خواهش امروز کن
که فردا نیابی مجال سخن .

سعدی .


فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.

حافظ.


فردا شراب کوثرو حور از برای ماست
امروز نیز ساقی مهروی و جام می .

حافظ.


گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی .

حافظ.


- روز فردا ؛ فردا. قیامت :
دریاب ز بهر روزفردا
امروز مرا که سخت زارم .

فلکی شروانی .


- فردای قیامت ؛ قیامت . رستاخیز : مبادا که فردای قیامت به از تو باشد. (سعدی ).

فرهنگ عمید

۱. روز بعد از امروز.
۲. [مجاز] روز قیامت: هم امروز از پشت بارت بیفگن / میفگن به فردا مر این داوری را (ناصرخسرو: ۱۴۲ ).
۳. [مجاز] زمان آینده، آینده.
* فردای قیامت: [مجاز] روز قیامت، روز رستاخیز.

۱. روز بعد از امروز.
۲. [مجاز] روز قیامت: ◻︎ هم امروز از پشت بارت بیفگن / میفگن به فردا مر این داوری را (ناصرخسرو: ۱۴۲).
۳. [مجاز] زمان آینده؛ آینده.
⟨ فردای قیامت: [مجاز] روز قیامت؛ روز رستاخیز.


دانشنامه عمومی

فَردا به روز بعد از امروز گفته می شود.
رادیو فردا رادیویی فارسی زبان که از پراگ پخش می شود.
تلویزیون راه فردا یکی از تلویزیون های خصوصی افغانستان.
رادیو سوا یک رادیو عربی
فردا (فیلم ۱۳۹۲)
بخش دوم واژه فْرَدا (دا) همانست که امروز در زبان انگلیسی day خوانده میشود. این واژه در پهلوی فْرَتاک بوده است که این گونه (تاگ) نیز در آلمان به جای روز است. در پنجه پایان سال باستانی ارمنیان نیز یک روز به نام (لوسیناتاگ) بوده است که چون بخش نخست آن لوسین = ماه است، نام آن روز، روز ماه بوده است و فردا بر روی هم پیش به سوی روز و روشنایی پس از سیاهی شب را میرساند .
در بسیاری موارد از فردا برای بیان زمان آینده استفاده می شود.
فردا می تواند به موارد زیر نیز اشاره داشته باشد.

نقل قول ها

فردا
• «هیچ کس نمی داند که فردا چه به دست می آورد، و هیچ کس نمی داند که در کدامین سرزمین می میرد﴿۳۴﴾». سوره ۳۱: لقمان -> قرآن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فَرْداً: تک ها ( فرد به معنای هر چیزی است که از یک جهت منفصل و جدای از غیر خود باشد ، و در مقابل آن زوج قرار دارد که به معنای چیزی است که از یک جهت با غیر خود اختلاط داشته باشد .)
معنی غَدٍ: فردا(البته همانطور که درفارسی هم میگوییم فردا که پیر شدی منظورمان از فردا دقیقاً روز بعد نیست در عربی نیز همین گونه است)
معنی لَا یَسْتَثْنُونَ: استثناء نمی کنند - ان شاء الله نمی گویند (کلمه استثناء که مصدر فعل یستثنون است ، به معنای این است که بعضی از افراد کل را از حکم کل کنار بگذاریم ، و نیز به معنای گفتن کلمه ان شاء الله در هنگام وعده قطعی و یا هر سخن قطعی دیگر است ، و اگر این کلمه را هم...
ریشه کلمه:
فرد (۵ بار)

تنها. .خدایا مرا تنها نگذار تو بهترین وارثانی. راغب گفته: فرد آن است که دیگری با آن مخلوط نیست آن از «وتر» اعم و از «واحد» اخصّ است. . . ظاهراً مقصود از فرد و فرادی انقطاع از علائق دنیا و خصوصیات این جهان است مثل . . . فرادی به معنی تک تک است یعنی برای خدا برخیزید دو دو و تک تک و فکر کنید. ناگفته نماند: جمع قیاسی فرد افراد است و فرادی مثل سکاری غیر قیاسی است به قولی: فرادی جمع فردان است و فردی است مثل سکاری که جمع سکران و سکری است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: heyâ
طاری: heyâ
طامه ای: sobâh
طرقی: höyâ
کشه ای: heyâ
نطنزی: sobâh


گویش مازنی

/ferdaa/ فردا

فردا


واژه نامه بختیاریکا

دمصو؛ صُو

پیشنهاد کاربران

فر. درلهجه مایعنی پریدن . یعنی روبه جلو

سپاس

روز بعد

فردای آن روز

روز آینده

فردا :روز بعد

این که واژه های هندو - اروپایی شبیه همن خیلی بحث جالبیه مثلن در انگلیسی به آینده میگن Future ( فیوچِر ) و در فارسی نوین آینده گفته میشه ولی آینده واژه مشتقه که فیوچر نیست ولی یه واژه دیگه که معنی آینده داره فردا ( پهلوی: فرتاک Fart�k ) هست شاید اینا از یه ریشه باشن.
یا واژه Nature ( نِیچِر ) که در فارسی طبیعت میگیم ولی نیچر یا طبیعت یک چیز یعنی سرشت و نهاد اون که نیچر از natura در لاتین گرفته شده و ینی خوی و آفرینش که به گمان بسیار با نهاد Nah�d پهلوی هم ریشه است.

در زبان لری بختیاری به معنی
شکوه مادر
فر::پر. بلندی. بال وپر . . بزرگی
دا ::مادر

فردا مرکب ازدوبخش فر، دا می باشد . فر به معنی پیش ، جلوتر ودا تبدیل یافته دَه ومانند دهراست . دَه به معنی زما ن است . درنتیجه معنی فردا زمان درپیش رو ومترادف زمان بعدی یا روزبعدی است

روزی که نیامده
امروز نه روز بعدش


کلمات دیگر: