مترادف کاسب : بازاری، بازرگان، پیشه ور، سوداگر، کاسبکار، محترف، معامله گر، حسابگر
برابر پارسی : سوداگر، پیشه ور، فروشنده
tradesman, business-man
businessman, businesswoman, merchant, shopkeeper
بازاری، بازرگان، پیشهور، سوداگر، کاسبکار، محترف، معاملهگر
حسابگر
۱. بازاری، بازرگان، پیشهور، سوداگر، کاسبکار، محترف، معاملهگر
۲. حسابگر
کاسب . [ س ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (ناظم الاطباء). || (ع اِ) ابوکاسب ؛ گرگ . (منتهی الارب ).
مولوی .
سوداگر، پیشه ور