برابر پارسی : انداختن، چپاندن
قالب کردن
برابر پارسی : انداختن، چپاندن
فارسی به انگلیسی
to mould, to model, to shape, to form, to pass off, to fob, to foistoff(something on someone)
palm off, unload
فارسی به عربی
شکل , کتلة , کعکة , وجد
مترادف و متضاد
قالب کردن، پروردن، ساختن، بشکل در اوردن، تشکیل دادن، سرشتن، شکل گرفتن، فرم دادن، متشکل کردن
باز داشتن، بستن، مسدود کردن، بند اوردن، مانع شدن از، قالب کردن
پایه زدن، ریختن، قالب کردن، ساختن، ساختمان کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، بر پا کردن، بنیاد نهادن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن
قالب کردن، بشکل کیک دراوردن
قالب کردن
قالب کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - جسمی را در قالبی قرار دادن قالبگیری کردن ۲ - فریب دادن طرف در معامله جنسی را گرانتر از بهای اصلی فروختن کلاه گذاشتن .
لغت نامه دهخدا
قالب کردن. [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) قالب گیری کردن. جسمی را در قالبی قرار دادن. || کنایه از فریب دادن طرف در معامله. جنسی را بجای جنسی دیگر دادن. به گران تر از بهای خود فروختن. انداختن. جا کردن. کلاه گذاردن.
کلمات دیگر: