کلمه جو
صفحه اصلی

فراخواندن

فارسی به انگلیسی

beckon, call, convene, convoke, draft, elicit, hail, invite, invoke, muster, recall, cite, to summon, to recall, page, rally, stir

to summon, to recall


beckon, call, convene, convoke, draft, elicit, hail, invite, invoke, muster, recall


فارسی به عربی

استدع , استدعاء , تجمع
نداء

استدع , استدعاء , تجمع


مترادف و متضاد

muster (فعل)
جمع شدن، فرا خواندن، جمع اوری کردن

summon (فعل)
احضار کردن، طلبیدن، فرا خواندن، فراخواستن، احضار قانونی کردن

evoke (فعل)
احضار کردن، بیرون کشیدن، بر گرداندن، فرا خواندن

call (فعل)
احضار کردن، خواستن، ملقب کردن، صدا زدن، نامیدن، فرا خواندن، خواندن

draft (فعل)
اماده کردن، طرح کردن، فرا خواندن، از بشکه ریختن

recall (فعل)
بیاد اوردن، فرا خواندن، بخاطر آوردن، معزول کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) احضار کردن به پیش خواندن .

لغت نامه دهخدا

فراخواندن. [ ف َ خوا / خا دَ ] ( مص مرکب ) احضار. گفتن که برگردد. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فرا شود.

فرهنگ عمید

۱. احضار کردن، به پیش خواندن.
۲. دعوت کردن.

پیشنهاد کاربران

معادل پارسی دعوت کردن

احضار چیزی یا کسی

چیزی یا کسی را احضار کردن

استدعا

دعوت کردن مجدد

دعوت کردن کسی

فراخواندن: معادل فرا خواندن در ترکی " سَسْلَمَک " می باشد . شهریار گفته است :
محرم دیر ، خانم زینب عزاسی
بیزی سَسْلیر حسینین کربلاسی
ترجمه : ماه محرم است و این ماه به عزای حضرت زینب تعلق دارد . در این ماه از پس سالها ما را همچنان کربلای حسین ( ع ) فرا می خواند .
( کلیات اشعار ترکی شهریار ، تهران ، انتشارات نگاه ، 1386 ص 185 . )


کلمات دیگر: