مستولی شدن بر، قاطع بودن، نفوذ قاطع داشتن، مسلط بودن، چربیدن
قاطع بودن
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
یقین داشتن قطع داشتن
فرهنگ معین
( ~ . دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) یقین داشتن .
لغت نامه دهخدا
قاطع بودن. [ طِ دَ ] ( مص مرکب ) یقین داشتن. قطع داشتن. || برّا بودن. || صاحب تصمیم بودن. درست اجرا کننده بودن.
کلمات دیگر: