کلمه جو
صفحه اصلی

فحشاء


برابر پارسی : روسپیگری، هرزگی

مترادف و متضاد

lechery (اسم)
هرزگی، فحشاء، شهوترانی

harlotry (اسم)
هرزگی، فساد، فاحشگی، فحشاء

lewdness (اسم)
فحشاء

obscene act (اسم)
فحشاء، فعل شنیع

sculduggery (اسم)
فحشاء

لغت نامه دهخدا

فحشاء. [ ف َ ] ( ع اِمص ، اِ ) معصیت زشت. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مجمل اللغه ). بدی که از حد درگذرد. ( زمخشری ). زشت کاری. ( ربنجنی ). هو ما ینفرعنه الطبع السلیم و یستنقصه العقل المستقیم. ( تعریفات ). || زنا. ( منتهی الارب ). || نابکاری. ( تفلیسی ). || بی فرمانی. ( ربنجنی ). || زفتی در اداء زکات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فاحشه. ( اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: