برابر پارسی : سنجش پذیر
قابل مقایسه
برابر پارسی : سنجش پذیر
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مقارن
مترادف و متضاد
مشابه، شبیه، مانند، متشابه، قابل قیاس، قابل مقایسه، نظیر
مانند، قابل مقایسه، نظیر، قیاس پذیر، برابر کردنی، مانند کردنی
فرهنگ فارسی ساره
سنجش پذیر
پیشنهاد کاربران
مقایسه کردنی
کلمات دیگر: