مترادف کارورز : کارآموز، تازه کار، نوچه، کارکن، کارگر
کارورز
مترادف کارورز : کارآموز، تازه کار، نوچه، کارکن، کارگر
فارسی به انگلیسی
intern
trainee
مترادف و متضاد
انترن، کار ورز، پزشک مقیم بیمارستان
کارآموز
تازهکار، نوچه
کارکن، کارگر
۱. کارآموز
۲. تازهکار، نوچه
۳. کارکن، کارگر
فرهنگ فارسی
کار آموز، کسی که مشغول آموختن یاتمرین کردن کاری است
کارگر
( صفت ) ۱ - آنکه بکاری اشتغال دارد کار کن کار گر : [ یکی کار ورز و دگر گرز دار سزا وار هر کس پدیدست کار ] . ۲ - دانشجوی پزشکی که امتحان مسابقه را گذرانده در بیمارستان بدستور سر پزشک کار میکند انترن
کارگر
( صفت ) ۱ - آنکه بکاری اشتغال دارد کار کن کار گر : [ یکی کار ورز و دگر گرز دار سزا وار هر کس پدیدست کار ] . ۲ - دانشجوی پزشکی که امتحان مسابقه را گذرانده در بیمارستان بدستور سر پزشک کار میکند انترن
فرهنگ معین
(وَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن . ۲ - دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن .
لغت نامه دهخدا
کارورز. [ کارْ وَ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کارقبول کننده. کارگر :
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.
فردوسی.
|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. ( فرهنگستان ).فرهنگ عمید
١. = کارآموز
۲. [قدیمی] پیشه گر، صنعتگر.
۲. [قدیمی] پیشه گر، صنعتگر.
کلمات دیگر: