مترادف فدا : برخی، سربها، قربان، قربانی، نثار
فدا
مترادف فدا : برخی، سربها، قربان، قربانی، نثار
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
برخی، سربها، قربان، قربانی، نثار
فرهنگ فارسی
اردستانی . نامش میرزا سعید از سادات حسینی و از احفاد حکیم الملک بانی مدرسه نیم آورد اصفهان و مولدش اردستان و موطنش اصفهان بود .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فدای تو دارم تن و جان خویش
نخواهم سر و تخت و فرمان خویش.
فروهشته ست از شمشاد شمشاد.
گرچه خصم اوست جانان یار جانان جان تو.
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری.
هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز.
فدا. [ ف َ ] ( اِخ ) اردستانی ، نامش میرزا سعید. از سادات حسینی و از احفاد حکیم الملک بانی مدرسه نیم آورد اصفهان و مولدش اردستان و موطنش اصفهان بود. سیدی جلیل القدر، ادیب و کریم بود و محمد شاه قاجار با او نظر لطف داشت.طبع خوش و اشعار دلکش داشته است. ( از مجمع الفصحاء ج 2 ص 383 ). ( از الذریعه ج 9 ص 814 از مدایح معتمدیة ).
فدا. [ ف َ ] (اِخ ) اردستانی ، نامش میرزا سعید. از سادات حسینی و از احفاد حکیم الملک بانی مدرسه ٔ نیم آورد اصفهان و مولدش اردستان و موطنش اصفهان بود. سیدی جلیل القدر، ادیب و کریم بود و محمد شاه قاجار با او نظر لطف داشت .طبع خوش و اشعار دلکش داشته است . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 383). (از الذریعه ج 9 ص 814 از مدایح معتمدیة).
فدای تو دارم تن و جان خویش
نخواهم سر و تخت و فرمان خویش .
فردوسی .
فدای آن قد و زلفش که گویی
فروهشته ست از شمشاد شمشاد.
لبیبی (از صحاح الفرس ).
جان خاقانی فدای روی جان افروز توست
گرچه خصم اوست جانان یار جانان جان تو.
خاقانی .
باک مدار سعدیا گر به فدا رود سری
هر که به معظمی رسد ترک دهد محقری .
سعدی .
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه ٔ تقوی و خرقه ٔ پرهیز.
حافظ.
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) صرف نظر کردن از چیزی به خاطر کسی یا برای رسیدن به هدفی.
۳. (اسم ) [قدیمی] مالی که در قبال آزاد شدن اسیر پرداخت می شود، سربها، فدیه.
* فدا شدن: (مصدر لازم ) در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن.
* فدا کردن: (مصدر متعدی ) صرف نظر کردن از جان، مال، یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی: یار آن بُوَد که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲: ۶۳۲ ).
۱. چیزی که از آن در راه کسی یا برای رسیدن به هدفی صرفنظر میکنند: ◻︎ فدای پیرهن چاک ماهرویان باد / هزار جامهٴ تقوا و خرقهٴ پرهیز(حافظ: ۵۳۶).
۲. (اسم مصدر) صرفنظر کردن از چیزی بهخاطر کسی یا برای رسیدن به هدفی.
۳. (اسم) [قدیمی] مالی که در قبال آزاد شدن اسیر پرداخت میشود؛ سربها؛ فدیه.
〈 فدا شدن: (مصدر لازم) در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن.
〈 فدا کردن: (مصدر متعدی) صرفنظر کردن از جان، مال، یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی: ◻︎ یار آن بُوَد که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲: ۶۳۲).
دانشنامه عمومی
۲۰ اوت ۲۰۰۴ (۲۰۰۴-08-۲۰)
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
ولی کلمه خوبیه نمیشه جایگزین کرد
تو جلمه ها قشنگ جای گیری میشه
یجوری ریشه یابی میکنی
یاد بازی سپاهان و نفت تهران افتادم
که خلیل زاده و عباس بوعذارو اشتباهیی گرفتن
آقا دایی گفت یدونه ر داره ؛ ) ) ) ) ) )