forgotten
فراموش
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
فراموش
فرهنگ فارسی
ازیادرفته، کسی که ازیادرفته، آنچه که ازخاطرشخص محوشده، فرامش وفرامشت وفرمش نیزگفته اند
۱ - ( اسم ) از یاد رفتن از خاطر محو شدن ۲ - ( صفت ) از یاد رفته از خاطر محو شده : مبادت فراموش گفتار من .
۱ - ( اسم ) از یاد رفتن از خاطر محو شدن ۲ - ( صفت ) از یاد رفته از خاطر محو شده : مبادت فراموش گفتار من .
فرهنگ معین
(فَ ) [ په . ] (ص . ) از یاد رفته ، از خاطر محو شده .
لغت نامه دهخدا
فراموش. [ ف َ ] ( معرب ، اِ ) به یونانی باقلی است. ( فهرست مخزن الادویه ).
فراموش. [ ف َ ]( اِ ) از خاطر بردن. ببردن از یاد. ( یادداشت به خط مؤلف ). فرامشت. فرامش. فراموشیدن. ( ویس و رامین ). پهلوی فْرَمُش ، پازند فَرْمُش ، هندی باستان پْرَمَرْش ،بلوچی شَموشَگ ، سنسکریت پْرَمْرْشْت َ. نیبرگ پس از ذکر وجوه اشتقاق هرن و هوبشمان گوید: فرامش پهلوی باید از فْرَموش یا فْرَمورش ناشی شده باشد و مورْشْت َاز موشْت مأخوذ است. ( نیبرگ ص 72 ). ازیادرفته. از خاطر محوشده. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
مبادت فراموش گفتار من
و گر دور مانی ز دیدار من.
به خاطری که تویی دیگران فراموشند.
- فراموش پیشه . فراموشخانه. فراموش کاری. فراموش کردن. فراموش گشتن. رجوع به این مدخل ها شود.
فراموش. [ ف َ ]( اِ ) از خاطر بردن. ببردن از یاد. ( یادداشت به خط مؤلف ). فرامشت. فرامش. فراموشیدن. ( ویس و رامین ). پهلوی فْرَمُش ، پازند فَرْمُش ، هندی باستان پْرَمَرْش ،بلوچی شَموشَگ ، سنسکریت پْرَمْرْشْت َ. نیبرگ پس از ذکر وجوه اشتقاق هرن و هوبشمان گوید: فرامش پهلوی باید از فْرَموش یا فْرَمورش ناشی شده باشد و مورْشْت َاز موشْت مأخوذ است. ( نیبرگ ص 72 ). ازیادرفته. از خاطر محوشده. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
مبادت فراموش گفتار من
و گر دور مانی ز دیدار من.
فردوسی.
مقیدان تو از ذکر غیرخاموشندبه خاطری که تویی دیگران فراموشند.
سعدی.
ترکیب ها:- فراموش پیشه . فراموشخانه. فراموش کاری. فراموش کردن. فراموش گشتن. رجوع به این مدخل ها شود.
فراموش . [ ف َ ] (معرب ، اِ) به یونانی باقلی است . (فهرست مخزن الادویه ).
فراموش . [ ف َ ](اِ) از خاطر بردن . ببردن از یاد. (یادداشت به خط مؤلف ). فرامشت . فرامش . فراموشیدن . (ویس و رامین ). پهلوی فْرَمُش ، پازند فَرْمُش ، هندی باستان پْرَمَرْش ،بلوچی شَموشَگ ، سنسکریت پْرَمْرْشْت َ. نیبرگ پس از ذکر وجوه اشتقاق هرن و هوبشمان گوید: فرامش پهلوی باید از فْرَموش یا فْرَمورش ناشی شده باشد و مورْشْت َاز موشْت مأخوذ است . (نیبرگ ص 72). ازیادرفته . از خاطر محوشده . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
مبادت فراموش گفتار من
و گر دور مانی ز دیدار من .
مقیدان تو از ذکر غیرخاموشند
به خاطری که تویی دیگران فراموشند.
ترکیب ها:
- فراموش پیشه . فراموشخانه . فراموش کاری . فراموش کردن . فراموش گشتن . رجوع به این مدخل ها شود.
مبادت فراموش گفتار من
و گر دور مانی ز دیدار من .
فردوسی .
مقیدان تو از ذکر غیرخاموشند
به خاطری که تویی دیگران فراموشند.
سعدی .
ترکیب ها:
- فراموش پیشه . فراموشخانه . فراموش کاری . فراموش کردن . فراموش گشتن . رجوع به این مدخل ها شود.
فرهنگ عمید
۱. آنچه از خاطر شخص محو شده، ازیادرفته.
۲. [قدیمی] دچار فراموشی.
* فراموش شدن: (مصدر لازم ) از یاد رفتن.
* فراموش کردن: (مصدر متعدی ) از یاد بردن.
۲. [قدیمی] دچار فراموشی.
* فراموش شدن: (مصدر لازم ) از یاد رفتن.
* فراموش کردن: (مصدر متعدی ) از یاد بردن.
۱. آنچه از خاطر شخص محو شده؛ ازیادرفته.
۲. [قدیمی] دچار فراموشی.
〈 فراموش شدن: (مصدر لازم) از یاد رفتن.
〈 فراموش کردن: (مصدر متعدی) از یاد بردن.
پیشنهاد کاربران
پیشوند فرا به چم آنسو، "پاره" و"دور" می باشد و موش دگرگون شده میرسد" می رش" می باشد.
نخست این واژه فراهوش بود و در گذر زمان به واژه فراموش دگردیسیده است
کلمات دیگر: