کلمه جو
صفحه اصلی

قارقار

فارسی به انگلیسی

caw, croak

فارسی به عربی

( قارقار(کلا غ ) ) نعیب

مترادف و متضاد

caw (فعل)
قارقار، قارقار کردن

فرهنگ فارسی

نعب نعیب

لغت نامه دهخدا

قارقار. ( اِ صوت ) نعب. نعیب. حکایت صوت کلاغ. آوای کلاغ. اسم آواز کلاغ. || ( اِ ) در زبان کودکان کلاغ.

فرهنگ عمید

بانگ کلاغ؛ صدای کلاغ.
⟨ قارقار کردن:
۱. بانگ ‌کردن کلاغ.
۲. [عامیانه، مجاز] سروصدا کردن.


بانگ کلاغ، صدای کلاغ.
* قارقار کردن:
۱. بانگ کردن کلاغ.
۲. [عامیانه، مجاز] سروصدا کردن.

گویش مازنی

/ghaar ghaar/ لفظی که با بیان آن، ترتیب آغاز بازی بازیکنان مشخص می گردید


کلمات دیگر: