کلمه جو
صفحه اصلی

فردیت


برابر پارسی : تَکینگی

فارسی به انگلیسی

individuality, individualization, personality

فارسی به عربی

فردیة

مترادف و متضاد

individuality (اسم)
شخصیت، فردیت، وجود فردی

selfhood (اسم)
شخصیت، خودپسندی، فردیت

subjectivity (اسم)
فردیت، فاعلی بودن

selfdom (اسم)
شخصیت، فردیت، جوهر نفس

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - یکتایی یگانگی وحدت ۲ - طاق بودن مقابل زوجیت : پس زوجیت و فردیت و نطق و عجمت که موضوع هر دو معنی جنس است ...

مجموع صفاتی که فرد یا چیزی را از هم‌نوعان و هم‌جنسانش متمایز می‌کند


فرهنگ معین

(فَ یَّ ) [ ع . فردیة ] (مص جع . ) ۱ - یکتایی ، یگانگی . ۲ - طاق بودن .

فرهنگ عمید

یکتایی، یگانگی.

دانشنامه عمومی

فردیت (فلسفه). فردیت یک مفهوم فلسفی می باشد، که با هوشیاری، نمایندگی، ذات، اصالت، و صداقت و حقیقت در ارتباط است و به دفعات در منابع مختلف به تعریف آن پرداخته شده است. سه تعریف متعارف برای کلمه فردیت ارائه شده است:
فاعلی که به بیان دقیق تر، شخصی است دارای هوشیاری و تجربه، و آن شخص دارای جنبه های فکری، احساسات، اعتقادات، و خواسته هایی است.
موجودیت یا نهادی که دارای فاعلیت بوده و با در رابطه بودن با موجودیت های دیگر کار می کند و از قدرتش بهره می برد.
برخی از اطلاعات، نظریات، موقعیت ها، و چیزهای فیزیکی، تنها زمانی حقیقی تلقی می گردد که نقطه نظر یک یا چند فرد باشد.
این تعاریف مختلف از فردیت گاهی در فلسفه به یکدیگر ملحق می گردند. در اکثر مواقع این کلمه به معنی چیزی است الهام بخش، تأثیر گذار، مطلع کننده، که انسان را به سوی حقیقت و درستی می گرایاند. فردیت مجموعه ای از ادراک، تجربیات، توقعات، فهم و درک شخصی و فرهنگی، و اعتقادات خاص یک شخص می باشد.
ظهور نظریه فردیت ریشه در خط فکری دکارت و کانت دارد و بیان آن در طول دوران مدرن به درک آنچه که یک فرد را تشکیل می دهد، بستگی دارد. برای اینچنین مفهومی، تعاریف مختلفی از جمله خویشتن، روح، هویت و خودآگاهی ارائه شده است که در نظریه فردیت ریشه دوانده اند.
به عنوان مثال، فردیت معمولاً موضوعی تلویحی در اگزیستانسیالیسم است و سارتر یکی از طرفداران اصلی وجود فردیت در پدیده شناسی است و به وجود آن تأکید می کند. برخلاف همکارش مرلو پونتی، سارتر معتقد بود که حتی با وجود اجبارهای جوامع انسانی، فردیت اساساً متعالی بوده، برای مثال در نوشته بودن یا نبودن او، به حث دربارهٔ «بودن برای دیگران» و «بودن برای خود» پرداخته است. (که در اینجا فردیت ممکن است یک جسم یا یک انسان باشد)

فرهنگستان زبان و ادب

{individuality} [جامعه شناسی] مجموع صفاتی که فرد یا چیزی را از هم نوعان و هم جنسانش متمایز می کند

پیشنهاد کاربران

فردیت ( Individuality ) ازجمله مفاهیمی است که در فلسفه دیلتای جایگاه ویژه ای دارد و شاید بتوان او را از جمله نخستین فیلسوفانی دانست که این مفهوم را به شکلی انضمامی به کار گرفت و با توجه به تاثیرپذیری اش از شلایرماخر و رویکرد او به علم هرمنوتیک این مفهوم در اندیشه دیلتای در بازفهمی متون تاریخی تعین یافت. او در علم هرمنوتیک بر خاص بودگی و فردیت تاریخی پدیده های اجتماعی تاکید دارد.
مهم ترین تمایز فلسفه دیلتای با بینش فلسفی مسلط در روزگار وی، توجه به فردیت یا روانشناسی افراد و ارزیابی هر پدیده در مسیر تاریخی آن بود.
البته همین رویکرد موجب شد تا بعدها در قرن بیستم باور دیلتای به نقش آفرینی روح مولف در متن نگرشی رمانتیک قلمداد شده مورد انتقاد قرار گیرد.
به عقیده دیلتای، روند مفاهمه در درجه اول مستلزم بازفهمی ابعاد روانی خالق متن و نزدیک شدن به تجربه درونی او از طریق برخورد همدلانه با محتوای متن یا ابژه است. به تعبیری فهم، درک فردیت دیگری است. دیلتای هدف هرمنوتیسین را از میان بردن فاصله زمانی و تاریخی میان او و مولف می دانست و شرط تحقق آن را پشت سر نهادن تمام پیشداوری های برآمده از زمان حاضر و رسیدن به افق اندیشه های مولف و رهایی از قید و بندهای تاریخ معاصر و تعصب و پیشداوری ها بیان می کرد.
دیلتای این فهم را، فهم همدلانه می نامید که متضمن فرافکنی ( اصل خود ) ، در ذهن دیگری ( یعنی آفریننده ) ، از رهگذر دریافت کلام فرهنگی، مصداق می یابد. دیلتای، این کلام فرهنگی را ذهن عینی می خواند و معتقد بود از طریق این کلام، می توان تجربه زیسته مولف را بازسازی کرد و با این تحلیل، هرمنوتیک، تبدیل به نوعی روانشناسی نظری و شهودی می شود که نه تنها معنای متن، بلکه خصوصیات آفریننده آن را نیز بررسی می کند.
سام محمودی سرابی/ sampuraziz@gmail. com
فردیت ( Individuality ) ازجمله مفاهیمی است که در فلسفه دیلتای جایگاه ویژه ای دارد و شاید بتوان او را از جمله نخستین فیلسوفانی دانست که این مفهوم را به شکلی انضمامی به کار گرفت و با توجه به تاثیرپذیری اش از شلایرماخر و رویکرد او به علم هرمنوتیک این مفهوم در اندیشه دیلتای در بازفهمی متون تاریخی تعین یافت. او در علم هرمنوتیک بر خاص بودگی و فردیت تاریخی پدیده های اجتماعی تاکید دارد.
مهم ترین تمایز فلسفه دیلتای با بینش فلسفی مسلط در روزگار وی، توجه به فردیت یا روانشناسی افراد و ارزیابی هر پدیده در مسیر تاریخی آن بود.
البته همین رویکرد موجب شد تا بعدها در قرن بیستم باور دیلتای به نقش آفرینی روح مولف در متن نگرشی رمانتیک قلمداد شده مورد انتقاد قرار گیرد.
به عقیده دیلتای، روند مفاهمه در درجه اول مستلزم بازفهمی ابعاد روانی خالق متن و نزدیک شدن به تجربه درونی او از طریق برخورد همدلانه با محتوای متن یا ابژه است. به تعبیری فهم، درک فردیت دیگری است. دیلتای هدف هرمنوتیسین را از میان بردن فاصله زمانی و تاریخی میان او و مولف می دانست و شرط تحقق آن را پشت سر نهادن تمام پیشداوری های برآمده از زمان حاضر و رسیدن به افق اندیشه های مولف و رهایی از قید و بندهای تاریخ معاصر و تعصب و پیشداوری ها بیان می کرد.
دیلتای این فهم را، فهم همدلانه می نامید که متضمن فرافکنی ( اصل خود ) ، در ذهن دیگری ( یعنی آفریننده ) ، از رهگذر دریافت کلام فرهنگی، مصداق می یابد. دیلتای، این کلام فرهنگی را ذهن عینی می خواند و معتقد بود از طریق این کلام، می توان تجربه زیسته مولف را بازسازی کرد و با این تحلیل، هرمنوتیک، تبدیل به نوعی روانشناسی نظری و شهودی می شود که نه تنها معنای متن، بلکه خصوصیات آفریننده آن را نیز بررسی می کند.

فردیت. ( فَ یّ ) ( مص جع. ) الف. یکتایی، یگانگی. ب. طاق بودن. ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
توضیح:
طاق. . . .
|| مقابل جُفت. معرب است از تا و تای و بعقیده ٔ صاحب غیاث قاف در آخر آن افزوده اند یا صورت و تعریبی از تک است و در این معنی طاق نعل، لنگه کفش معنی دهد؛ ویقال طاق نعل. ( منتهی الارب ) . یکتا. ( مهذب الاسماء ) . فرد، طاقی بود. ( التفهیم ) . توّ. ته. لنگه. بی جفت. بی مانند. مقابل زوج. یگانه. تنها. اوحد. وِتر. وَتر. ( منتهی الارب ) . بی نظیر. فرید. وحید:
طاق با جفت هردوان جفتند
ز آنکه توحید نیست زیر بیان . ( ناصر خسرو )
. . .
( نقل از «طاق» در لغتنامۀ دهخدا )


کلمات دیگر: