کلمه جو
صفحه اصلی

فربهی


مترادف فربهی : پرواری، تنومندی، چاقی، سمن

متضاد فربهی : لاغری

فارسی به انگلیسی

adiposity, corpulence, fat, fatness, obesity

fatness, obesity


adiposity, corpulence, fat


فارسی به عربی

سمنة

مترادف و متضاد

fatness (اسم)
برکت، فربهی، چربی

corpulence (اسم)
جسامت، تنومندی، فربهی

corpulency (اسم)
جسامت، تنومندی، فربهی

obesity (اسم)
فربهی، مرض چاقی

embonpoint (اسم)
فربهی، چاقی، سمینی

rotundity (اسم)
فربهی، چاق و تپلی بودن

پرواری، تنومندی، چاقی، سمن ≠ لاغری


فرهنگ فارسی

چاقی سمن مقابل لاغری .

فرهنگ معین

(فَ بِ ) (حامص . ) چاقی . مق لاغری .

لغت نامه دهخدا

فربهی. [ف َ ب ِ ] ( حامص ) مقابل لاغری. ( آنندراج ) :
تنت یافت آماس و تو ز ابلهی
همی گیری آماس را فربهی.
اسدی.
لیکن از راه عقل ، هشیاران
بشناسند فربهی ز آماس.
ناصرخسرو.
چرب زبان گشتم از آن فربهی
طبع ز شادی پر و از غم تهی.
نظامی.
چوگاو ار همی بایدت فربهی
چو خر تن به جور کسان دردهی.
سعدی.
مکن صبر بر عامل ظلم دوست
که از فربهی بایدش کند پوست.
سعدی ( بوستان ).

فرهنگ عمید

چاقی.


کلمات دیگر: