برابر پارسی : دگرگشتنی
قابل تغییر
برابر پارسی : دگرگشتنی
فارسی به عربی
قابل للتعدیل , مرن
مترادف و متضاد
خط دار، ناصاف، قابل تغییر، رگه دار، دارای اخلاق و خصوصیات فردی
نا پایدار، تغییر پذیر، قابل تغییر، بی ثبات
دگرگون شونده، قابل تغییر، قابل تبدیل
رنگارنگ، قابل تغییر، متنوع، گوناگون، دارای رنگهای گوناگون
قابل تغییر، دگرگونی پذیر، قابل تبدیل
قابل تغییر، نرم، قابل انعطاف، تاشو، خم شو، قابل انحناء
قابل تغییر، قابل تبدیل، قلب ماهیت یافتنی، تبدیل شدنی
فرهنگ فارسی
تغییر پذیر برگشتنی
لغت نامه دهخدا
قابل تغییر. [ ب ِ ل ِ ت َ ] ( ص مرکب ) تغییرپذیر. برگشتنی :
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبود آنچه تعیین کرده اند.
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبود آنچه تعیین کرده اند.
حافظ.
کلمات دیگر: