فر زدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حرق سطحی
مترادف و متضاد
فر زدن، غذا را سرخ کردن، جزجز کردن، فر دادن مو
خیط و پیت کردن، چرخ زدن، فر زدن، چرخیدن، چرخاندن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن
فر زدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) آرایش کردن موی سر و ایجاد چین و شکن و تاب با آلات مخصوص .
فرهنگ معین
(فِ. زَ دَ ) [ فر - فا. ] (مص م . ) آرایش کردن موی سر و ایجاد چین و شکن و تاب با آلات مخصوص .
لغت نامه دهخدا
فر زدن. [ ف ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) چین و شکن دادن موی را با آلتی آهنی که آن را داغ کنندو با شیوه ای مخصوص بر موی نهند. رجوع به فِر شود.
کلمات دیگر: