کلمه جو
صفحه اصلی

شطون

فرهنگ فارسی

در آمدن و داخل شدن در زمینی خواه راسخ و ثابت باشد و یا سست و غیر راسخ یا دور شدن .

لغت نامه دهخدا

شطون. [ ش َ ] ( ع ص )چاه دورتک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). چاه دورفرود. ( مهذب الاسماء ). || چاهی که در آن از دو طرف با دو رسن آب کشندو دهانه آن فراخ و پایین وی تنگ باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || جهت دور و دراز. جهت دور و دراز. ( ناظم الاطباء ). جهت بعید و بی پایان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شطوف شود. || غزوة شطون ؛ ای بعیدة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

شطون. [ ش ُ ] ( ع مص ) درآمدن و داخل شدن در زمینی خواه راسخ و ثابت باشد و یا سست و غیر راسخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دور شدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ).

شطون . [ ش َ ] (ع ص )چاه دورتک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چاه دورفرود. (مهذب الاسماء). || چاهی که در آن از دو طرف با دو رسن آب کشندو دهانه ٔ آن فراخ و پایین وی تنگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جهت دور و دراز. جهت دور و دراز. (ناظم الاطباء). جهت بعید و بی پایان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به شطوف شود. || غزوة شطون ؛ ای بعیدة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


شطون . [ ش ُ ] (ع مص ) درآمدن و داخل شدن در زمینی خواه راسخ و ثابت باشد و یا سست و غیر راسخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دور شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).



کلمات دیگر: