( عقیق آمود ) به عقیق آمیخته آمیخته به عقیق
عقیق امود
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عقیق آمود ) عقیق آمود. [ ع َ ] ( ن مف مرکب ) به عقیق آمیخته. آمیخته به عقیق :
در گنجینه را گرفتم زود
تا کنم لعل را عقیق آمود.
در گنجینه را گرفتم زود
تا کنم لعل را عقیق آمود.
نظامی.
کلمات دیگر: