کلمه جو
صفحه اصلی

شعبی

عربی به فارسی

محبوب , وابسته بتوده مردم , خلقي , ملي , توده پسند , عوام


فرهنگ فارسی

منسوب است به شعب که بطنی است از همدان

لغت نامه دهخدا

شعبی. [ ش َ / ش بی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به شعب که بطنی است از همدان. ( از لباب الانساب ).

شعبی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن عمروبن شعبی قاضی اسروشنی. در بخارا حدیث گفت. وی اهل همدان بود. ( از لباب الانساب ).

شعبی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابوعمرو عامربن شراحیل شعبی از اهل کوفه و از بزرگان تابعان و فقهای آنان بود. وی از 105تن از اصحاب حضرت رسول ( ص ) روایت کرده است. شعبی به سال 20 هَ. ق. و به روایتی به سال 31 هَ. ق. بدنیا آمد و به سال 109 یا 105 یا 104 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب الانساب ). رجوع به شعبی ( حسان بن عمرو ) بود.

شعبی. [ ش َ ]( اِخ ) حسان بن عمرو شعبی حمیری است. || همچنین فقیه عامربن شراحیل شعبی که از خیار تابعیان است. هر دو منسوب به سوی حسان بن سهل ، فمن کان منهم فی الکوفه ، یقال لهم شعبیون و من کان منهم بالشام یقال لهم شعبانیون و من کان منهم بالیمن یقال لهم آل ذی شعبین ، ملک من ملوک حمیر. و اسمه حسان بن سهل ، و من کان منهم بمصر و العرب یقال لهم اشعوب. ( منتهی الارب ).

شعبی. [ ش ِ ] ( اِخ ) عبداﷲبن مظفر. محدث است. ( از منتهی الارب ).

شعبی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن عمروبن شعبی قاضی اسروشنی . در بخارا حدیث گفت . وی اهل همدان بود. (از لباب الانساب ).


شعبی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوعمرو عامربن شراحیل شعبی از اهل کوفه و از بزرگان تابعان و فقهای آنان بود. وی از 105تن از اصحاب حضرت رسول (ص ) روایت کرده است . شعبی به سال 20 هَ . ق . و به روایتی به سال 31 هَ . ق . بدنیا آمد و به سال 109 یا 105 یا 104 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ). رجوع به شعبی (حسان بن عمرو) بود.


شعبی . [ ش َ ](اِخ ) حسان بن عمرو شعبی حمیری است . || همچنین فقیه عامربن شراحیل شعبی که از خیار تابعیان است . هر دو منسوب به سوی حسان بن سهل ، فمن کان منهم فی الکوفه ، یقال لهم شعبیون و من کان منهم بالشام یقال لهم شعبانیون و من کان منهم بالیمن یقال لهم آل ذی شعبین ، ملک من ملوک حمیر. و اسمه حسان بن سهل ، و من کان منهم بمصر و العرب یقال لهم اشعوب . (منتهی الارب ).


شعبی . [ ش َ / ش بی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به شعب که بطنی است از همدان . (از لباب الانساب ).


شعبی . [ ش ِ ] (اِخ ) عبداﷲبن مظفر. محدث است . (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: