آنکه بزودی رام شود .
زود رام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زودرام. ( ص مرکب ) آنکه بزودی رام شود. ( آنندراج ) :
آن مرغ زودرام که آوردمش کمین
دام فریب آب که و دانه که بود.
آن مرغ زودرام که آوردمش کمین
دام فریب آب که و دانه که بود.
وحشی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: