کلمه جو
صفحه اصلی

زود گزای

فرهنگ فارسی

زود گزاینده که زود گزد و مسموم سازد

لغت نامه دهخدا

زودگزای. [ گ َ ] ( نف مرکب ) زودگزاینده. که زود گزد و مسموم سازد :
تا تو به رزمی چو زهر زودگزایی
تا تو به بزمی چو شهد نوش گواری.
فرخی.
موافقان را مهرت نبید نوش گوار
مخالفان را خشم تو زهر زودگزای.
فرخی.


کلمات دیگر: