عقل کل
عقل کلی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عقل کلی. [ ع َ ل ِ ک ُل ْ لی ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عقل کل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به عقل کل و عقل اول شود :
عقل کلی که از تو یافته راه
هم ز هیبت نکرده در تو نگاه.
عقل کلی که از تو یافته راه
هم ز هیبت نکرده در تو نگاه.
نظامی.
کلمات دیگر: