روشن و تابان کردن نورانی ساختن
شعله انداختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شعله انداختن. [ ش ُ ل َ / ل ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) روشن و تابان کردن. نورانی ساختن. روشنایی بخشیدن :
لعل در جام تا خط ازرق
شعله در چرخ اخضر اندازد.
لعل در جام تا خط ازرق
شعله در چرخ اخضر اندازد.
خاقانی.
کلمات دیگر: