که شعر را درک کند که شعر را بفهمد و بشناسد .
شعر فهم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شعرفهم. [ ش ِ ف َ ] ( نف مرکب ) که شعر را درک کند. که شعر را بفهمد و بشناسد. شعرشناس. سخندان :
کس بجز شاعر تلاش ما نمی فهمد کلیم
شعرفهمان جمله صیادند صید بسته را.
کس بجز شاعر تلاش ما نمی فهمد کلیم
شعرفهمان جمله صیادند صید بسته را.
کلیم کاشی ( از آنندراج ).
و رجوع به شعرشناس شود.کلمات دیگر: