کلمه جو
صفحه اصلی

انیدن

فرهنگ فارسی

( آنیدن ) ۱ - پسوند تعدی. فعل لازم و آن باخر ریش. دستوری ( دوم شخص مفرد امر حاضر ) پیوندد : خند- اندن جه- اندن دو- اندن . ۲ - در صورتیکه باخر مفرد امر حاضر از فعل متعدی پیوندد دال بر وادار کردن کسی است بعملی : خور- اندن پوش- اندن کش- اندن .

لغت نامه دهخدا

( آنیدن ) آنیدن. [ دَ ] ( پسوند ) َانیدن. چنانکه آندن ( َاندن )، پس از مفرد امر حاضر درآید و مصدر را متعدی کند: کنانیدن. خورانیدن. خیزانیدن. گیرانیدن. ایستانیدن. خندانیدن.

پیشنهاد کاربران

راهبری کردن ( فرهنگ پهلوی به انگلیسی مک کنزی )


کلمات دیگر: