[ویکی الکتاب] معنی ذِی ﭐلْقَرْنَیْنِ: لقب یکی از اولیاء الهی علیهم السلام (در روایتی از امام صادق علیه السلام درمورد ذی القرنین علیه السلام آمده است که کارهائی میکرد که از بشر عادی ساخته نیست و شخصی از حضرت علی (علیهالسلام) پرسید : آیا ذو القرنین پیغمبر بود ؟ در پاسخ فرمود : نه ، ولی بن...
ریشه کلمه:
وزن (۲۳ بار)
«مِکْیال» از مادّه «کِیْل» و «مِیْزان» از مادّه «وَزْن» به معنای پیمانه و ترازو است، و کم کردن آنها به معنای کم فروشی و نپرداختن حقوق مردم است. «میزان» در مواردی از قبیل سوره «شوری»، معنای جامعی دارد، هر چند معنای آن در لغت به معنای «ترازو» و ابزار سنجش وزن است، اما در معنای کنایی، به هر گونه معیار سنجش، و قانون صحیح الهی، و حتی شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)و امامان راستین(علیهم السلام) که وجودشان معیار تشخیص حق از باطل است، اطلاق می گردد و میزان روز قیامت نیز نمونه ای است از این معنا.
بنابراین «مِیزان»، به معنای هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهای مختلف اجتماعی.
«میزان»، هر قانون تکوینی و دستور تشریعی را شامل می شود; چرا که همه وسیله سنجش اند. درست است که «میزان» در لغت به معنای ترازو و وسیله وزن کردن سنگینی اجسام است، اما مسلماً میزانی که در سوره «رحمن»، بعد از ذکر آفرینش آسمان به آن اشاره شده، مفهوم گسترده ای دارد که هر وسیله سنجش و همه قوانین تکوین و تشریع را فرا می گیرد، نه فقط وسیله سنجش وزن اجناس.
اصولاً برافراشته بودن آسمان و نظم دقیقی که بر ملیونها کره آسمانی حاکم است، بدون میزان و قوانین حساب شده ای، امکان پذیر نیست. و این که می بینیم، در بعضی از عبارات «میزان» به معنای «قرآن» یا به معنای «عدل» یا به معنای «شریعت» یا «ترازو» تفسیر شده است، در حقیقت هر کدام اشاره به مصداقی از این مفهوم کل و گسترده است.
سنجش و اندازهگیری. . با ترازوی درست بسنجید. . پیوسته به عدالت بسنجید و از میزان نکاهید. وزن به معنی اعتبار و منزلت نیز آمده است در مصباح گوید: «ما اَقَمْتُ لَهُ وَزْنا» کنایه است از اهمال و دور انداختن. عرب گوید: «لَیْسَ لِفُلانٍ وَزْنٌ» یعنی قدر ومنزلتی ندارد طبرسی نیز چنین فرموده است . اعمالشان پوچ شد روز قیامت برای آنهاوزنی به پا نمیداریم و اعتنایی نمیکنیم.نگارنده را در باره این آیه سخنی هست که در توزین اعمال خواهد آمد. موزون: اندازه شده و سنجیده . در زمین کوههای محکم قراردادیم و از گیاه و میوه اندازه شده در آن رویاندیم .اشاره است به اینکه روییدنیها از هر جهت از روی حساب و اندازه است. . *** میزان: آلت وزن. و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، اعم از آنکه قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول . گرچه در لغت میزان را ترازو، و عدل و مقدار معنی کردهاند ولی آنچه گفته شد مستفاد از قرآن و استعمالات است. در نهج البلاغه نامه 31 خطاب به امام حسن«علیه السلام» فرموده، «اِجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزاناً فیمابَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَاَکْرَهْ لَهُ ماتَکْرَهُ لَها» در اینجا میبینیم که نفس انسان میزان است میتوانیم با آن کارها و محبوبات و مبغوضات خویش را توزین کنیم و در نامه 43 به مصلقلةبن هبیرة مینویسد: «... لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هُواناً وَلَتَخِفَّنَّ عِنْدی میزاناً» اگر اینکه میگویند درست باشد حتما خودت را پیش من خوار خواهی یافت و میزانت پیش من سبک خواهدشد. در اینجا مراد از میزان مقام ومنزلت است. در مجمع ذیل . فرموده: در روایت آمده:«اِنَّ الصَّلوةَ میزانٌ فَمَنْ وَ فَی اسْتَوْفی». در دعای چهل ودوم صحیفه سجادیه در باره قران مجید فرموده: «وَجَعَلْتَهُ... میزانَ قِسْطٍ لایَحیفُ» یعنی: قرآن را ترازوی عدالتی کردهای که زبانهاش از حق نگردد. پس قرآن ترازویی است برای سنجش حق وباطل. قرآن مجید این لفظ را در ترازوی متداول وغیره بکار برده است مثل . یعنی پیمانه و ترازو را به انصاف تمام کنید و ناقص ننمایید. این آیه در ترازوی معمولی وآلت سنجش اموال است. * . مراد از میزان شاید شریعت و دین باشد و اهمیت آن به اندازه بالا کردن آسمان و بلکه زیادتر است و لفظ «وَضَعَ» ظاهر در لزوم دین و شریعت است یعنی خداوند آسمان را بالا برد و میزان حق و باطل را وضع کرد تا در میزان طغیان نکنید. و از راه عدل و انصاف بیرون نروید. به قولی مراد از میزان عدالت است در تفسیر صافی ذیل آیه از رسول خدا«صلی الله علیه و اله» نقل شده:«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ» ولی به قرینه: «اَلّا تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ» ظاهرا شریعت و دین مراد است . * . مراد از میزان ظاهرا دین و شریعت است در این صورت «المیزان» بیان کتاب و یا عام بعد از خاص است ایضا در آیه . وزن اعمال صریح آیات قرآن مجید آن است که: اعمال انسان اعم از نیک وبد دارای وزن اند مثل . مثقال مصدر میمی است به معنی ثقل و سنگینی یعنی: هر که به سنگینی ذرهای عمل خیر یا شر انجام دهد آن راخواهد دید، ایضا . یعنی اگر عمل به وزن دانه خردل هم باشد ما آن را روز قیامت حاضر خواهیم کرد. لقمان به پسرش فرمود: . هر سه آیه صریح اند در اینکه عمل وزن دارد و سنگینی دارد اعم از عمل خوب یا بد. حتی اگر به قدر دانه خردل باشد باز مثل سنگ و غیره دارای وزن است. در «عمل» بطور مشروح گفتهایم که عمل جوهر است نه عرض برای مزید توضیح به آنجا رجوع شود. اینک باید چند مطلب را بررسی کرد. توزین اعمال قرآن مجید صریح است در اینکه اعمال انسان روز قیامت توزین خواهدشد ولی آیا عموم اعمال اعم از نیک و بد؟ یا فقط اعمال نیک؟ و آیافقط اعمال مومنان یا اعمال کفار هم؟ جواب اینها خواهد آمد. . «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ...» درجاهای دیگر نیز آمده است مثل . همچنین . اینک آیه اول رابررسی میکنیم: 1- «اَلْوَزْنُ» در آیه به معنی توزین است ظاهر آن است که «الوزن» مبتداء و «الحق» وصف آن میباشد و تقدیر چنین است: «اَلْوَزْنُ الْحَقُّ یَوْمِئذٍکائِنٌ» یعنی: توزین حقیقی در روز قیامت خواهدبود، زمخشری «یَوْمَئِذٍ» را خبر گرفته و «الحق» را وصف، یعنی توزین حقیقی در روز قیامت است. بهرحال آیه دلالت دارد که روز قیامت توزین حقیقی برای اعمال وجود خواهد داشت. طبرسی نیز در جوامع الجامع مثل زمخشری گفته است. بعضی از بزرگان «الوزن» را در آیه اسم گرفته و «الحق» را خبر آن دانسته است یعنی: ثقل و سنگینی اعمال همان حق و مطابق واقع بودن آنهاست. به عبارت دیگر معیار و وزنه عمل آن است که حق و مطابق دستور شرع باشد و هر قدر احکام و شرایط عمل مراعات نشده باشد از وزن آن کاسته میشود و به تعبیر سوم چنانکه وزنه یک من گندم یک قطعه سنگ یک منی است همانطور وزنه اعمال حق بودن آنهاست. نگارنده گوید، این سخن فی نفسه صحیح است ولی در این صورت اعمال ثقل واقعی نخواهند داشت بلکه توزین به معنی تطبیق خواهدبود. یعنی دو رکعت نماز را که مثلاً علی بن ابیطالب «علیه السلام» خوانده معیار قرار داده و نماز دیگران را با آن تطبیق خواهند کرد اما این آن نیست که قرآن مجید مطرح کرده است. 2- موازین جمع میزان و به قولی مجمع موزون است. این دو چندان فرق ندارد خواه بگوئیم: وزن شدهها (اعمال) سنگین اند یا ترازوها به واسطه اعمال. به هر حال سنگین بودن میزانهادر هر سه آیه فوق به واسطه کثرت اعمال نیک و خفیف بودن آنها در اثر نبودن اعمال نیک است و ثقل در آنها راجع به اعمال بد نیست زیرا نتیجه ثقل در هر سه آیه رفتن به بهشت است. و از اینکه: نتیجه سبک بودن در هر سه آیه رفتن به آتش است، به دست میآید که سبک بودن میزآنهاعبارت اخرای نبودن اعمال نیک است. یعنی: ترازونها با عمال نیک هرچند که کم باشد سنگین و بی عمل سبک میشوند. از آن طرف: چون انسان اگر حسنه نداشته باشد لابد سیئه خواهد داشت، پس سبک بودن میزان لازم گرفته که این شخص سیئات دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازین میفهماند که هر عمل نیک ثقل به خصوصی دارد و برای هر صنف از عمل میزانی هست. توزین گناهان گناهان بی شک دارای وزن اند ولی راجع به توزین و وزن کردن گناهان دلیلی در قرآن مجید یافته نیست. بلی در اینکه میان گناهان و عذاب تناسبی و حسابی خواهد بود حتمی است چنانکه فرموده: . اما اینکه برای گناهان میزانی به جهت وزن کردن نصب خواهد شد در قرآن دلیلی نداریم. اعمال کفار اعمال نیکی که کفار در دنیا انجام دادهاند در روز قیامت توزین نخواهد شد. زیرا نیت و خواست آنها اجر اخروی نبوده و فقط طالب پاداش دنیا بودهاند و به آن نیز اغلب رسیدهاند و این معامله کاملاً از روی عدالت است. برای نمونه به آیه زیر توجه فرمائید: . یعنی: در اثر کفر اعمال خوبی که در دنیا کردهاند حبط و پوچ شده و روز قیامت توزینی برای آنها برپا نمیداریم «وزن» در آیه به معنی توزین است و بعداز «حَبِطَتْ» آمده است یعنی چون اعمالشان حبط شده لذا وزن کردن برای آنها نیست اینکه وزن را به معنی اعتنا و منزلت گرفتهاند یعنی برای آنها قدری قائل نمیشویم، مطلب ناصحیح است. *** بنابر آنچه تا اینجا گفته شد: اعمال بد مؤمنان و کافران توزینی در آخرت نخواهد داشت. گرچه عذاب به حساب گناهان خواهد بود و آیات . . که درباره پیشوایان ضلالت است، دلالت بر شدت و ضعف عذاب دارد در روضه کافی ص 75 از امام سجاد «علیه السلام» نقل شده: «اِعْلَمُوا عِبادَاللَّهِ اِنَّ أَهْلَ الشِّرْکِ لایُنْصَبُ لَهُمْ الْمَوازینُ وَ لایُنْشَرُ لَهُمْ الدَّواوینُ وَ اِنَمّا نَصْبُ الْمَوازینِ وَ نَشْرُ الدَّواوینِ لِاَهْلِ الْاِسْلامِ» یعنی: بندگان خدا بدانید برای اهل شرک میزانهابرپا و دفترها گسترده نمیشود، بلکه دسته دسته به سوی جهنم جمع شوند، نصب میزان و نشر دیوان فقط برای اهل اسلام است. وزنههای اعمال اعمال در روز قیامت با چه چیز و کدام وزنه توزین خواهند شد؟ در بحار از معانی الاخبار نقل شده که: هشام بن سالم از امام صادق «علیه السلام» پرسید از «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیمَةِ فَلا تَظْلِمُ نَفْسٌ شَیْئاً» فرمود: «هُمُ الاَنبیاءُ وَ الاَوصیاءُ» یعنی: موازین، انبیاء و اوصیاءاند، در زیارت علی بن ابیطالب «علیه السلام» آمده: «اَلسَّلامُ عَلی... میزانِ الْاَعْمالِ». رفیق دانشمندم آقای محمد امین رضوی در کتاب «ساختمان آینده انسان» در ص 21 تحت عنوان «توزین عمل با توزین عامل خواهد بود» روایاتی در این زمینه نقل کرده و از بعضی آیات آن را استنتاج کرده است و در ص 20 ذیل فصل «وزنههای عمل» روایت فوق را نقل کرده. بنابر تحقیق ایشان: عمل با عامل توزین خواهد شد، علی هذا انبیاء و اوصیاء که با عمال بیکرانشان جمع شدند یک وزنه قابل ملاحظه خواهند بود که دیگران با آنها وزن شوند برای مزید توضیح به کتاب فوق رجوع کنید. تحابط اعمال تحابط اعمال آن است که حسنات و سیئات انسان در آخرت با هم سنجیده شوند و یکدیگر را حبط و تباه کنند و اگر اعمال نیک زیاد شود اعمال بد از بین رفته و شخص اهل بهشت گردد و در صورت عکس، اعمال نیک از بین رفته و شخص اهل جهنم گردد و اگر اعمال نیک و بد مساوی بودند نه اهل رحمت باشد و نه اهل عذاب. مقابل این مطلب آن است که بگوئیم: شخص در مقابل حسناتش متنعم و در مقابل سیئاتش عذاب خواهد دید مگر آنکه سیئاتش در اثر شفاعت یا رحمت خدا بخشوده شود ولی سیئات با حسنات سنجیده نخواهد شد چنانکه خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ». خواجه نصیر طوسی رحمه اللَّه در «تجرید» فرموده: احباط باطل است که مستلزم ظلم است و نیز خدا فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» علامه رحمه اللَّه در شرح آن فرموده: جماعتی از معتزله به احباط و تکفیر قائل شدهاند، معنی احباط و تکفیر آن است که ثواب متقدم انسان با گناهی که بعداً کرده از بین میرود و یا گناهان قبلی اش با ثواب بعدی ساقط میگردد، ولی ارباب تحقیق این قول را رد کردهاند، دلیل بطلان این سخن آن است: کسی که گناهش بیش از ثواب است اگر ثوابش از بین برود مانند کسی خواهد بود که عمل خوبی نکرده است و اگر حسناتش بیشتر باشد مانند کسی خواهد بود که گناهی از او سر نزده است و نیز خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» این کلام دلیل آن است که هیچ یک از خیر و شر حبط و باطل نخواهد شد. مرحوم مفید در اوائل المقالات تحت عناون «اَلْقَوْلُ فی تَحابُطِ الْاَعْمالِ» فرموده: میان معاصی و طاعات و میان ثواب و عقاب تحابطی نیست این عقیده جماعتی از امامیه و مرجئه است ولی بنونوبخت قائل به تحابطاند و در این عقیده موافق معتزلهاند. مجلسی رحمه اللَّه در بحار ج 5 ص 332 فرموده: مشهور میان متکلمین امامیه آن است که احباط و تکفیر باطل است. در کتاب «ساختمان آینده انسان» ص 16 راجع به این مطلب بحث شده از تفسیر تبیان نقل کرده که: آن قول امامیه است به تفسیر تبیان مراجعه شد که شیخ مرحوم آن را قول امامیه میداند. نگارنده: فصل تحابط را در این کتاب بعد از مطالعه کتاب «ساختمان آینده انسان»، باز کردم و از آن استفاده نمودم، حیف که اینگونه مسائل هر قدر تحقیق شود باز به طور کلی از ابهام خارج نمیشویم، در خاتمه باید دانست در صورت قول به احباط و تکفیر انسان پیوسته یکی از حسنات یا سیئات را خواهد داشت زیرا هر یک از آنها دیگری را حبط کرده و در جای آن نشسته است و این با آیه . جمع نمیشود زیرا در آن صورت خلطی نیست بلکه یکی آن دیگری را پوچ و باطل کرده است ایضاً با آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ...» سازگار نیست.
ریشه کلمه:
وزن (۲۳ بار)
«مِکْیال» از مادّه «کِیْل» و «مِیْزان» از مادّه «وَزْن» به معنای پیمانه و ترازو است، و کم کردن آنها به معنای کم فروشی و نپرداختن حقوق مردم است. «میزان» در مواردی از قبیل سوره «شوری»، معنای جامعی دارد، هر چند معنای آن در لغت به معنای «ترازو» و ابزار سنجش وزن است، اما در معنای کنایی، به هر گونه معیار سنجش، و قانون صحیح الهی، و حتی شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)و امامان راستین(علیهم السلام) که وجودشان معیار تشخیص حق از باطل است، اطلاق می گردد و میزان روز قیامت نیز نمونه ای است از این معنا.
بنابراین «مِیزان»، به معنای هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهای مختلف اجتماعی.
«میزان»، هر قانون تکوینی و دستور تشریعی را شامل می شود; چرا که همه وسیله سنجش اند. درست است که «میزان» در لغت به معنای ترازو و وسیله وزن کردن سنگینی اجسام است، اما مسلماً میزانی که در سوره «رحمن»، بعد از ذکر آفرینش آسمان به آن اشاره شده، مفهوم گسترده ای دارد که هر وسیله سنجش و همه قوانین تکوین و تشریع را فرا می گیرد، نه فقط وسیله سنجش وزن اجناس.
اصولاً برافراشته بودن آسمان و نظم دقیقی که بر ملیونها کره آسمانی حاکم است، بدون میزان و قوانین حساب شده ای، امکان پذیر نیست. و این که می بینیم، در بعضی از عبارات «میزان» به معنای «قرآن» یا به معنای «عدل» یا به معنای «شریعت» یا «ترازو» تفسیر شده است، در حقیقت هر کدام اشاره به مصداقی از این مفهوم کل و گسترده است.
سنجش و اندازهگیری. . با ترازوی درست بسنجید. . پیوسته به عدالت بسنجید و از میزان نکاهید. وزن به معنی اعتبار و منزلت نیز آمده است در مصباح گوید: «ما اَقَمْتُ لَهُ وَزْنا» کنایه است از اهمال و دور انداختن. عرب گوید: «لَیْسَ لِفُلانٍ وَزْنٌ» یعنی قدر ومنزلتی ندارد طبرسی نیز چنین فرموده است . اعمالشان پوچ شد روز قیامت برای آنهاوزنی به پا نمیداریم و اعتنایی نمیکنیم.نگارنده را در باره این آیه سخنی هست که در توزین اعمال خواهد آمد. موزون: اندازه شده و سنجیده . در زمین کوههای محکم قراردادیم و از گیاه و میوه اندازه شده در آن رویاندیم .اشاره است به اینکه روییدنیها از هر جهت از روی حساب و اندازه است. . *** میزان: آلت وزن. و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، اعم از آنکه قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول . گرچه در لغت میزان را ترازو، و عدل و مقدار معنی کردهاند ولی آنچه گفته شد مستفاد از قرآن و استعمالات است. در نهج البلاغه نامه 31 خطاب به امام حسن«علیه السلام» فرموده، «اِجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزاناً فیمابَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَاَکْرَهْ لَهُ ماتَکْرَهُ لَها» در اینجا میبینیم که نفس انسان میزان است میتوانیم با آن کارها و محبوبات و مبغوضات خویش را توزین کنیم و در نامه 43 به مصلقلةبن هبیرة مینویسد: «... لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هُواناً وَلَتَخِفَّنَّ عِنْدی میزاناً» اگر اینکه میگویند درست باشد حتما خودت را پیش من خوار خواهی یافت و میزانت پیش من سبک خواهدشد. در اینجا مراد از میزان مقام ومنزلت است. در مجمع ذیل . فرموده: در روایت آمده:«اِنَّ الصَّلوةَ میزانٌ فَمَنْ وَ فَی اسْتَوْفی». در دعای چهل ودوم صحیفه سجادیه در باره قران مجید فرموده: «وَجَعَلْتَهُ... میزانَ قِسْطٍ لایَحیفُ» یعنی: قرآن را ترازوی عدالتی کردهای که زبانهاش از حق نگردد. پس قرآن ترازویی است برای سنجش حق وباطل. قرآن مجید این لفظ را در ترازوی متداول وغیره بکار برده است مثل . یعنی پیمانه و ترازو را به انصاف تمام کنید و ناقص ننمایید. این آیه در ترازوی معمولی وآلت سنجش اموال است. * . مراد از میزان شاید شریعت و دین باشد و اهمیت آن به اندازه بالا کردن آسمان و بلکه زیادتر است و لفظ «وَضَعَ» ظاهر در لزوم دین و شریعت است یعنی خداوند آسمان را بالا برد و میزان حق و باطل را وضع کرد تا در میزان طغیان نکنید. و از راه عدل و انصاف بیرون نروید. به قولی مراد از میزان عدالت است در تفسیر صافی ذیل آیه از رسول خدا«صلی الله علیه و اله» نقل شده:«بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ» ولی به قرینه: «اَلّا تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ» ظاهرا شریعت و دین مراد است . * . مراد از میزان ظاهرا دین و شریعت است در این صورت «المیزان» بیان کتاب و یا عام بعد از خاص است ایضا در آیه . وزن اعمال صریح آیات قرآن مجید آن است که: اعمال انسان اعم از نیک وبد دارای وزن اند مثل . مثقال مصدر میمی است به معنی ثقل و سنگینی یعنی: هر که به سنگینی ذرهای عمل خیر یا شر انجام دهد آن راخواهد دید، ایضا . یعنی اگر عمل به وزن دانه خردل هم باشد ما آن را روز قیامت حاضر خواهیم کرد. لقمان به پسرش فرمود: . هر سه آیه صریح اند در اینکه عمل وزن دارد و سنگینی دارد اعم از عمل خوب یا بد. حتی اگر به قدر دانه خردل باشد باز مثل سنگ و غیره دارای وزن است. در «عمل» بطور مشروح گفتهایم که عمل جوهر است نه عرض برای مزید توضیح به آنجا رجوع شود. اینک باید چند مطلب را بررسی کرد. توزین اعمال قرآن مجید صریح است در اینکه اعمال انسان روز قیامت توزین خواهدشد ولی آیا عموم اعمال اعم از نیک و بد؟ یا فقط اعمال نیک؟ و آیافقط اعمال مومنان یا اعمال کفار هم؟ جواب اینها خواهد آمد. . «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ...» درجاهای دیگر نیز آمده است مثل . همچنین . اینک آیه اول رابررسی میکنیم: 1- «اَلْوَزْنُ» در آیه به معنی توزین است ظاهر آن است که «الوزن» مبتداء و «الحق» وصف آن میباشد و تقدیر چنین است: «اَلْوَزْنُ الْحَقُّ یَوْمِئذٍکائِنٌ» یعنی: توزین حقیقی در روز قیامت خواهدبود، زمخشری «یَوْمَئِذٍ» را خبر گرفته و «الحق» را وصف، یعنی توزین حقیقی در روز قیامت است. بهرحال آیه دلالت دارد که روز قیامت توزین حقیقی برای اعمال وجود خواهد داشت. طبرسی نیز در جوامع الجامع مثل زمخشری گفته است. بعضی از بزرگان «الوزن» را در آیه اسم گرفته و «الحق» را خبر آن دانسته است یعنی: ثقل و سنگینی اعمال همان حق و مطابق واقع بودن آنهاست. به عبارت دیگر معیار و وزنه عمل آن است که حق و مطابق دستور شرع باشد و هر قدر احکام و شرایط عمل مراعات نشده باشد از وزن آن کاسته میشود و به تعبیر سوم چنانکه وزنه یک من گندم یک قطعه سنگ یک منی است همانطور وزنه اعمال حق بودن آنهاست. نگارنده گوید، این سخن فی نفسه صحیح است ولی در این صورت اعمال ثقل واقعی نخواهند داشت بلکه توزین به معنی تطبیق خواهدبود. یعنی دو رکعت نماز را که مثلاً علی بن ابیطالب «علیه السلام» خوانده معیار قرار داده و نماز دیگران را با آن تطبیق خواهند کرد اما این آن نیست که قرآن مجید مطرح کرده است. 2- موازین جمع میزان و به قولی مجمع موزون است. این دو چندان فرق ندارد خواه بگوئیم: وزن شدهها (اعمال) سنگین اند یا ترازوها به واسطه اعمال. به هر حال سنگین بودن میزانهادر هر سه آیه فوق به واسطه کثرت اعمال نیک و خفیف بودن آنها در اثر نبودن اعمال نیک است و ثقل در آنها راجع به اعمال بد نیست زیرا نتیجه ثقل در هر سه آیه رفتن به بهشت است. و از اینکه: نتیجه سبک بودن در هر سه آیه رفتن به آتش است، به دست میآید که سبک بودن میزآنهاعبارت اخرای نبودن اعمال نیک است. یعنی: ترازونها با عمال نیک هرچند که کم باشد سنگین و بی عمل سبک میشوند. از آن طرف: چون انسان اگر حسنه نداشته باشد لابد سیئه خواهد داشت، پس سبک بودن میزان لازم گرفته که این شخص سیئات دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازین میفهماند که هر عمل نیک ثقل به خصوصی دارد و برای هر صنف از عمل میزانی هست. توزین گناهان گناهان بی شک دارای وزن اند ولی راجع به توزین و وزن کردن گناهان دلیلی در قرآن مجید یافته نیست. بلی در اینکه میان گناهان و عذاب تناسبی و حسابی خواهد بود حتمی است چنانکه فرموده: . اما اینکه برای گناهان میزانی به جهت وزن کردن نصب خواهد شد در قرآن دلیلی نداریم. اعمال کفار اعمال نیکی که کفار در دنیا انجام دادهاند در روز قیامت توزین نخواهد شد. زیرا نیت و خواست آنها اجر اخروی نبوده و فقط طالب پاداش دنیا بودهاند و به آن نیز اغلب رسیدهاند و این معامله کاملاً از روی عدالت است. برای نمونه به آیه زیر توجه فرمائید: . یعنی: در اثر کفر اعمال خوبی که در دنیا کردهاند حبط و پوچ شده و روز قیامت توزینی برای آنها برپا نمیداریم «وزن» در آیه به معنی توزین است و بعداز «حَبِطَتْ» آمده است یعنی چون اعمالشان حبط شده لذا وزن کردن برای آنها نیست اینکه وزن را به معنی اعتنا و منزلت گرفتهاند یعنی برای آنها قدری قائل نمیشویم، مطلب ناصحیح است. *** بنابر آنچه تا اینجا گفته شد: اعمال بد مؤمنان و کافران توزینی در آخرت نخواهد داشت. گرچه عذاب به حساب گناهان خواهد بود و آیات . . که درباره پیشوایان ضلالت است، دلالت بر شدت و ضعف عذاب دارد در روضه کافی ص 75 از امام سجاد «علیه السلام» نقل شده: «اِعْلَمُوا عِبادَاللَّهِ اِنَّ أَهْلَ الشِّرْکِ لایُنْصَبُ لَهُمْ الْمَوازینُ وَ لایُنْشَرُ لَهُمْ الدَّواوینُ وَ اِنَمّا نَصْبُ الْمَوازینِ وَ نَشْرُ الدَّواوینِ لِاَهْلِ الْاِسْلامِ» یعنی: بندگان خدا بدانید برای اهل شرک میزانهابرپا و دفترها گسترده نمیشود، بلکه دسته دسته به سوی جهنم جمع شوند، نصب میزان و نشر دیوان فقط برای اهل اسلام است. وزنههای اعمال اعمال در روز قیامت با چه چیز و کدام وزنه توزین خواهند شد؟ در بحار از معانی الاخبار نقل شده که: هشام بن سالم از امام صادق «علیه السلام» پرسید از «وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیمَةِ فَلا تَظْلِمُ نَفْسٌ شَیْئاً» فرمود: «هُمُ الاَنبیاءُ وَ الاَوصیاءُ» یعنی: موازین، انبیاء و اوصیاءاند، در زیارت علی بن ابیطالب «علیه السلام» آمده: «اَلسَّلامُ عَلی... میزانِ الْاَعْمالِ». رفیق دانشمندم آقای محمد امین رضوی در کتاب «ساختمان آینده انسان» در ص 21 تحت عنوان «توزین عمل با توزین عامل خواهد بود» روایاتی در این زمینه نقل کرده و از بعضی آیات آن را استنتاج کرده است و در ص 20 ذیل فصل «وزنههای عمل» روایت فوق را نقل کرده. بنابر تحقیق ایشان: عمل با عامل توزین خواهد شد، علی هذا انبیاء و اوصیاء که با عمال بیکرانشان جمع شدند یک وزنه قابل ملاحظه خواهند بود که دیگران با آنها وزن شوند برای مزید توضیح به کتاب فوق رجوع کنید. تحابط اعمال تحابط اعمال آن است که حسنات و سیئات انسان در آخرت با هم سنجیده شوند و یکدیگر را حبط و تباه کنند و اگر اعمال نیک زیاد شود اعمال بد از بین رفته و شخص اهل بهشت گردد و در صورت عکس، اعمال نیک از بین رفته و شخص اهل جهنم گردد و اگر اعمال نیک و بد مساوی بودند نه اهل رحمت باشد و نه اهل عذاب. مقابل این مطلب آن است که بگوئیم: شخص در مقابل حسناتش متنعم و در مقابل سیئاتش عذاب خواهد دید مگر آنکه سیئاتش در اثر شفاعت یا رحمت خدا بخشوده شود ولی سیئات با حسنات سنجیده نخواهد شد چنانکه خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ». خواجه نصیر طوسی رحمه اللَّه در «تجرید» فرموده: احباط باطل است که مستلزم ظلم است و نیز خدا فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» علامه رحمه اللَّه در شرح آن فرموده: جماعتی از معتزله به احباط و تکفیر قائل شدهاند، معنی احباط و تکفیر آن است که ثواب متقدم انسان با گناهی که بعداً کرده از بین میرود و یا گناهان قبلی اش با ثواب بعدی ساقط میگردد، ولی ارباب تحقیق این قول را رد کردهاند، دلیل بطلان این سخن آن است: کسی که گناهش بیش از ثواب است اگر ثوابش از بین برود مانند کسی خواهد بود که عمل خوبی نکرده است و اگر حسناتش بیشتر باشد مانند کسی خواهد بود که گناهی از او سر نزده است و نیز خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» این کلام دلیل آن است که هیچ یک از خیر و شر حبط و باطل نخواهد شد. مرحوم مفید در اوائل المقالات تحت عناون «اَلْقَوْلُ فی تَحابُطِ الْاَعْمالِ» فرموده: میان معاصی و طاعات و میان ثواب و عقاب تحابطی نیست این عقیده جماعتی از امامیه و مرجئه است ولی بنونوبخت قائل به تحابطاند و در این عقیده موافق معتزلهاند. مجلسی رحمه اللَّه در بحار ج 5 ص 332 فرموده: مشهور میان متکلمین امامیه آن است که احباط و تکفیر باطل است. در کتاب «ساختمان آینده انسان» ص 16 راجع به این مطلب بحث شده از تفسیر تبیان نقل کرده که: آن قول امامیه است به تفسیر تبیان مراجعه شد که شیخ مرحوم آن را قول امامیه میداند. نگارنده: فصل تحابط را در این کتاب بعد از مطالعه کتاب «ساختمان آینده انسان»، باز کردم و از آن استفاده نمودم، حیف که اینگونه مسائل هر قدر تحقیق شود باز به طور کلی از ابهام خارج نمیشویم، در خاتمه باید دانست در صورت قول به احباط و تکفیر انسان پیوسته یکی از حسنات یا سیئات را خواهد داشت زیرا هر یک از آنها دیگری را حبط کرده و در جای آن نشسته است و این با آیه . جمع نمیشود زیرا در آن صورت خلطی نیست بلکه یکی آن دیگری را پوچ و باطل کرده است ایضاً با آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ...» سازگار نیست.
wikialkb: الْمِیزَان