کلمه جو
صفحه اصلی

معطشه

فرهنگ فارسی

تانیث معطش تشنگی آورنده

لغت نامه دهخدا

( معطشة ) معطشة. [ م َ طَ ش َ ] ( ع اِ ) زمین بی آب. ج ، معاطش. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). زمین بی آب. ( آنندراج ).

معطشة. [ م ُ ع َطْ طِ ش َ ] ( ع ص ) تأنیث مُعَطِّش.تشنگی آورنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به معطش شود. || ( اِ ) نام قسمی مار که درازای او یک به دست است و نشانهای سیاه دارد و سر او کوچک بود و گردن غلیظ و تن او از گردن باریک می شود تابه دنبال و از میانگاه تا به دنبال به سیاهی زند و دنبال برداشته رود و به شام و شهرهای نزدیک او باشد.( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معطشة. [ م َ طَ ش َ ] (ع اِ) زمین بی آب . ج ، معاطش . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمین بی آب . (آنندراج ).


معطشة. [ م ُ ع َطْ طِ ش َ ] (ع ص ) تأنیث مُعَطِّش .تشنگی آورنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معطش شود. || (اِ) نام قسمی مار که درازای او یک به دست است و نشانهای سیاه دارد و سر او کوچک بود و گردن غلیظ و تن او از گردن باریک می شود تابه دنبال و از میانگاه تا به دنبال به سیاهی زند و دنبال برداشته رود و به شام و شهرهای نزدیک او باشد.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).



کلمات دیگر: