کلمه جو
صفحه اصلی

معره النعمان

فرهنگ فارسی

قضایی است در سوره و مرکز آن شهر معره النعمان است .

لغت نامه دهخدا

( معرةالنعمان ) معرةالنعمان. [ م َ ع َرْ رَ تُن ْ ن ُ ] ( اِخ ) شهر بزرگ قدیمی و مشهوری است از اعمال حمص بین حلب و حماة. آب آن از باران و محصولش زیتون و انجیر است. بلاذری در فتوح البلدان گوید: نعمان بن بشر صحابی بدانجا گذر کرد و چون پسری ازوی در آنجا بمرد، در آن اقامت گزید و بدین جهت این ناحیه به نام وی معروف گردید. اما این وجه تسمیه به نظر من ضعیف است و من گمان می کنم این شهر به نعمان عدی بن غطفان بن عمروبن بریح بن خزیمه.... منسوب است. ابوالعلاء احمدبن عبداﷲبن سلیمان معری بدانجا منسوب است. ( از معجم البلدان ). شهری بزرگ و زیباست میان حماة و حلب و قبر عمربن عبدالعزیز به دو فرسنگی آن است. ( سفرنامه ابن بطوطه ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آنجا را ذات القصور نیز نامند. ( یادداشت ایضاً ). مرکز قضاء معرة النعمان است در سوریه با 6000 تن سکنه. شهری است کشاورزی و شن زار و در آن آثار قدیم است. ( از اعلام المنجد ) : یازدهم رجب از شهر حلب بیرون شدیم به سه فرسنگ دیهی بود چند قنسرین می گفتند و دیگر روز چون شش فرسنگ شدیم به شهر سرمین رسیدیم بارو نداشت. شش فرسنگ دیگر شدیم معرةالنعمان بود، باره سنگین داشت. شهری آبادان و بر در شهر اسطوانه سنگین دیدم چیزی در آن نوشته بودبه خطی دیگر از تازی... بالای آن ستون ده ارش قیاس کردم. و بازارهای او بسیار معمور دیدم و مسجد آدینه شهر بر بلندی نهاده است در میان شهر و کشاورزی ایشان همه گندم است و بسیار است و درخت انجیر و پسته و بادام و انگور فراوان است و آب شهر از باران و چاه باشد. در آن مردی بود که ابوالعلاء معری می گفتند ، نابینا بود و رئیس شهر او بود... ( سفرنامه ناصرخسرو چ برلین ص 14 و 15 ). و رجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی و ماده بعد شود.

معرةالنعمان. [ م َ ع َرْ رَ تُن ْ ن ُ ] ( اِخ ) قضایی است در سوریه ( محافظة حلب ) و مرکز آن شهر معرةالنعمان است. ( از اعلام المنجد ). و رجوع به ماده قبل شود.


کلمات دیگر: