کلمه جو
صفحه اصلی

شیبانی

فارسی به انگلیسی

name of a tribe

فرهنگ فارسی

ابوالنصر فتح الله بن محمد کاظم بن محمد حسین شیبانی کاشانی شاعر ( و. ۱۲۴۱ ه.ق . /۱۸۲۵ م .-ف. ۱۳٠۸ ه.ق . / ۱۸۹٠ م . ) . خاندانش عهده دار امور لشکری و دیوانی عهد قاجاری بودند واو خود در جوانی در خدمت محمد شاه در آمد و بمدح وی و پسرش ناصر الدین شاه و فرزندان شاه اخیر پرداخت .شیبانی سالها در سلک اهل تصوف بود و در نظم و نثر هر دو دست داشت و از آثار خود مجموعه هایی بنام [ درج درر] [ گنج گهر ] [ زبده الاثار] [ فتح و ظفر ] [ مسعود نامه ] [تنگر شکر] [شرف الملوک] [کامرانیه] [ یوسفیه ] [ خطاب فرخ ] [ مقالات سه کاه ] [ فواکه السحر ] [ جواهر مخزون] [ لالی مکنون ] [ نصایح منظومه ] ترتیب داد. وی از شاعران بزرگ دوره بازگشت ادبی است و مهارت او بیشتر در نظم قصاید بروش شاعران قدیم خاصه گویندگان قرن پنجم است . منتخبی از آثار منظومش در استانبول بطبع رسیده و درج درر او نیز جداکانه چاپ شده است .
ذهل ابن ثعلبه

لغت نامه دهخدا

شیبانی . [ ش َ] (اِخ ) ابوالاسود. رجوع به أبوالاسود شیبانی شود.


شیبانی . [ ش َ] (اِخ ) ذهل بن ثعلبه . رجوع به ذهل ابن ثعلبه شود.


شیبانی . [ش َ ] (اِخ ) ابوامیه . تابعی است . (یادداشت مؤلف ).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) احمدبن عیسی بن الشیخ الشیبانی (متوفی 285 هَ . ق .). امیر و حاکم آمدو دیار بکر از طرف المعتز عباسی بود و چون المعتز بقتل رسید آن دیار را برای خود استقلال داد تا آنکه دردیار بکر درگذشت . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 182).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) اشرس بن عوف . از بزرگان ودلیران بنی شیبان در صدر اسلام است (متوفی 38 هَ . ق .) او پس از واقعه ٔ نهروان با دویست تن از یاران خود در دسکره (غرب بغداد) بر علی بن ابیطالب خروج کرد و از آنجا به «انبار» رفت و در همانجا کشته شد. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 332). رجوع به اشرس بن حسان شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوعلی عبداﷲبن بکیر شیبانی (از فطحیه ). از جمله ٔ کسانی است که بجعل اخبار و داخل کردن آنها در احادیث مرویه ٔ ائمه مشهور شده اند. (خاندان نوبختی عباس اقبال ص 72).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابومحمد. او راست : شرح ثمره ٔ بطلمیوس . (یادداشت مؤلف ).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) اسباطبن واصل . شاعری مخضرم بود (یعنی دوره ٔ جاهلیت و اسلامی را درک کرده بود) و یزیدبن الولید اموی را مدح نمود و تا زمان ابوجعفر منصور عباسی زنده بود و او را مدح کرده است و از نظر عقیده قَدَری بود (وفات حدود 138 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 282). رجوع به اسباطبن واصل شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابونصر فتح اﷲخان بن محمدکاظم خان بن محمدحسین خان شیبانی کاشانی . از شعرای مشهور فصیح بلیغ قرن سیزدهم هجری (متوفی 1308 هَ . ق .). ترجمه ٔ احوال اودر مجمع الفصحاء ج 2 صص 224 - 245 و طرایق الحقایق ج 3 ص 196 و نیز در رساله ای که بقلم میرزا محمدعلیخان مجیرالدوله در شرح احوال معاریف طایفه ٔ شیبانیان منتشر شده مسطور است و سطور ذیل از آن رساله است : ابونصر شیبانی طبعی قادر و سرشار چون بحری زخار داشت و الحق مانند یکی از شعرای خوب سبک ترکستانی شعر می سرائید. نثر را نیز شیرین و خوش می نگاشت . کتابی نیز موسوم به «درج درر» مشتمل بر نظم و نثر از نتایج خامه ٔ وی بطبع رسیده که از هر جهت مطبوع است . و نیز آن مرحوم در سلک اهل تصوف و عرفان سالها در کسوت درویشی بود و با فقرا و دراویش و اهل حال مجانست و مؤانستی بکمال داشت چنانکه از بسیاری اشعار و کلمات مسلک و طریقت و عقیدت او معلوم است پس از طی شصت و اند سال ازمراحل زندگی بجهان جاودانی انتقال نمود - انتهی . درمجمع الفصحاء قریب بیست وسه صفحه از منتخبات اشعار او را به دست میدهد که از مطالعه ٔ آن ها بخوبی می توان به علو درجه ٔ او در شعر پی برد. سابقاً من از چند نفر از ادبای ایران شنیده بودم که هدایت در مجمعالفصحاء بین این شیبانی و یک شیبانی متقدم دیگر که از شاهزادگان ملوک غوریه و معاصر سلطان سنجر بوده و شرح احوال و بعضی اشعار او را عوفی در لباب الالباب ج 1 صص 60 - 62 در تحت عنوان «اختیارالدین روزبه الشیبانی » ذکر کرده خلط نموده و بعضی اشعار هر کدام را در ضمن ترجمه ٔ احوال دیگری آورده است ، ولی من از مقایسه ٔ ترجمه ٔ احوال شیبانی متقدم مذکور در لباب الالباب با ترجمه ٔ احوال شیبانی متأخر یعنی ابونصر فتح اﷲخان شیبانی مذکور در مجمع الفصحاء ج 1 ص 86 بچنین چیزی برنخوردم و فقط اشتباهی که مرحوم هدایت در این خصوص کرده این است که کنیه ٔ (ابونصر) را که کنیه ٔ شاعر معاصر یعنی فتح اﷲخان شیبانی است بر اسم شیبانی قدیم افزوده است و از او به «اختیارالدین علی ابی نصر شیبانی » تعبیر کرده است در صورتی که شیبانی قدیم کنیه ٔ «ابونصر» چنانکه در نقل عین عنوان او از لباب الالباب ملاحظه شدندارد، بلکه او اصلاً کنیه ای ندارد، نه ابونصر و نه غیر آن . محض نمونه و طرز اسلوب شعر شیبانی معاصر چندبیت از ابتدای یکی از قصاید او ذیلاً آورده میشود:
از کوهسارها که سترد این نگارها
کایدون چو ساده سیم شد این کوهسارها
در تاخت باد مهر وبغارت فرونوشت
آن پرده های نیلی و حمری خمارها
بی رنگ و بوی شد همه اطراف بوستان
وز لاله پاک گشت همه لاله زارها
کبکان کوهساری از بیم برف و باد
پنهان شدند در شعب تیره غارها
باد خزان نگر که ز بستان فروسترد
آن نقش های طرفه و نیکو نگارها
سختا که دل نسوخت جهان را بدانگهی
کآن لعبتان باغ و شکفته بهارها
انداختند در قدم باد مهرگان
آن یاره های زرین وآن گوشوارها
آن اسپرغمها نگری کز نهیب باد
لرزان شده چون طره ٔ مشکین عذارها
مرغان باغ رخت ببستند خیل خیل
تا تاخت باد مهر ز هر سو سوارها
جز زاغ راه باغ کسی نسپرد دگر
تا پر ز برف گشت همه رهگذارها
امروز سوخت باید در بر همی بخور
کز ابر خاسته ست ز هر سو بخارها.
صاحب ترجمه در اواخر عمر درتهران نزدیک بدروازه ٔ قزوین باغچه و خانقاهی بنا نمود و برای مدفن خود در آنجا مکانی را معین ساخت و درشب دوشنبه بیستم رجب سال 1308 هَ . ق . مرحوم شد و در همان دخمه بخاکش سپردند. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی ، مجله ٔ یادگار سال 5 شماره ٔ 3).


شیبانی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به
شیبان که قبیله ای است.

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) شعبه دوم از ایل عرب ( از ایلات خمسه فارس ). ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 87 ). این شعبه به تیره های ذیل منقسم میگردد : پاپتی ، ابوالحسنی ، اردال ، پلنگی ، تکریتی ، حسانی ، کتی ، کویچه ، کلاریشی ، ولیشاهی ، شاه سواری ، خوشنامی ، عمادی ، مهاری ، فریدی ، ابوالحاجی ، سنوده ، صباحی ، غلامشاهی ، لواردان ، الوانی ، بنی عبداللهی و غیره. ( یادداشت مؤلف ).

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن محمد ( 223 - 298 هَ. ق. ) ملقب به ابوالیسر. ریاضی دان و نویسنده و ادیب. اصل او از بغداد، و مدتی در قیروان مقیم بود و ریاست دیوان انشاء را از طرف بنی الاغلب و پس از آنها از طرف فاطمیین تصدی نمود و بر این حال بود تا آنکه درگذشت. او راست : سراج الهدی در معانی و اعراب قرآن. مسند در حدیث و قطب الارب و لقطالمرجان در ادب. ( از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 57 ).

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن الاثیر الجزری ، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم... شیبانی جزری. رجوع به ابن اثیر شود.

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن الربیع الشیبانی. رجوع به ابن الربیع شود.

شیبانی. [ ش َ] ( اِخ ) ابوالاسود. رجوع به أبوالاسود شیبانی شود.

شیبانی. [ش َ ] ( اِخ ) ابوامیه. تابعی است. ( یادداشت مؤلف ).

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابوبکر احمدبن عمر معروف به الخصاف ( متوفی 261 هَ. ق. ). فقیه و مقرب درگاه خلیفه عباسی المهتدی باﷲ. چون المهتدی بقتل رسید خانه و کتابخانه او را بغارت بردند. شیبانی مردی پرهیزگار بود و از کار دست خود ارتزاق مینمود. او راست : الوصایا. الحیل. الشروط. الرضاع. السجلات. ادب القاضی ، و غیره. ( از اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 420 ).

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابوعلی عبداﷲبن بکیر شیبانی ( از فطحیه ). از جمله کسانی است که بجعل اخبار و داخل کردن آنها در احادیث مرویه ائمه مشهور شده اند. ( خاندان نوبختی عباس اقبال ص 72 ).

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابومحمد. او راست : شرح ثمره بطلمیوس. ( یادداشت مؤلف ).

شیبانی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابونصر فتح اﷲخان بن محمدکاظم خان بن محمدحسین خان شیبانی کاشانی. از شعرای مشهور فصیح بلیغ قرن سیزدهم هجری ( متوفی 1308 هَ. ق. ). ترجمه احوال اودر مجمع الفصحاء ج 2 صص 224 - 245 و طرایق الحقایق ج 3 ص 196 و نیز در رساله ای که بقلم میرزا محمدعلیخان مجیرالدوله در شرح احوال معاریف طایفه شیبانیان منتشر شده مسطور است و سطور ذیل از آن رساله است : ابونصر شیبانی طبعی قادر و سرشار چون بحری زخار داشت و الحق مانند یکی از شعرای خوب سبک ترکستانی شعر می سرائید. نثر را نیز شیرین و خوش می نگاشت. کتابی نیز موسوم به «درج درر» مشتمل بر نظم و نثر از نتایج خامه وی بطبع رسیده که از هر جهت مطبوع است. و نیز آن مرحوم در سلک اهل تصوف و عرفان سالها در کسوت درویشی بود و با فقرا و دراویش و اهل حال مجانست و مؤانستی بکمال داشت چنانکه از بسیاری اشعار و کلمات مسلک و طریقت و عقیدت او معلوم است پس از طی شصت و اند سال ازمراحل زندگی بجهان جاودانی انتقال نمود - انتهی. درمجمع الفصحاء قریب بیست وسه صفحه از منتخبات اشعار او را به دست میدهد که از مطالعه آن ها بخوبی می توان به علو درجه او در شعر پی برد. سابقاً من از چند نفر از ادبای ایران شنیده بودم که هدایت در مجمعالفصحاء بین این شیبانی و یک شیبانی متقدم دیگر که از شاهزادگان ملوک غوریه و معاصر سلطان سنجر بوده و شرح احوال و بعضی اشعار او را عوفی در لباب الالباب ج 1 صص 60 - 62 در تحت عنوان «اختیارالدین روزبه الشیبانی » ذکر کرده خلط نموده و بعضی اشعار هر کدام را در ضمن ترجمه احوال دیگری آورده است ، ولی من از مقایسه ترجمه احوال شیبانی متقدم مذکور در لباب الالباب با ترجمه احوال شیبانی متأخر یعنی ابونصر فتح اﷲخان شیبانی مذکور در مجمع الفصحاء ج 1 ص 86 بچنین چیزی برنخوردم و فقط اشتباهی که مرحوم هدایت در این خصوص کرده این است که کنیه ( ابونصر ) را که کنیه شاعر معاصر یعنی فتح اﷲخان شیبانی است بر اسم شیبانی قدیم افزوده است و از او به «اختیارالدین علی ابی نصر شیبانی » تعبیر کرده است در صورتی که شیبانی قدیم کنیه «ابونصر» چنانکه در نقل عین عنوان او از لباب الالباب ملاحظه شدندارد، بلکه او اصلاً کنیه ای ندارد، نه ابونصر و نه غیر آن. محض نمونه و طرز اسلوب شعر شیبانی معاصر چندبیت از ابتدای یکی از قصاید او ذیلاً آورده میشود:

شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) بسطام بن مصقله ... رجوع به بسطام بن مصقله شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) (نابغه ٔ...) عبداﷲبن مخارق بن حضیرةبن قیس . رجوع به نابغه ٔ شیبانی شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد (223 - 298 هَ . ق .) ملقب به ابوالیسر. ریاضی دان و نویسنده و ادیب . اصل او از بغداد، و مدتی در قیروان مقیم بود و ریاست دیوان انشاء را از طرف بنی الاغلب و پس از آنها از طرف فاطمیین تصدی نمود و بر این حال بود تا آنکه درگذشت . او راست : سراج الهدی در معانی و اعراب قرآن . مسند در حدیث و قطب الارب و لقطالمرجان در ادب . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 57).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابن الاثیر الجزری ، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم ... شیبانی جزری . رجوع به ابن اثیر شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابن الربیع الشیبانی . رجوع به ابن الربیع شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن عمر معروف به الخصاف (متوفی 261 هَ . ق .). فقیه و مقرب درگاه خلیفه ٔ عباسی المهتدی باﷲ. چون المهتدی بقتل رسید خانه و کتابخانه ٔ او را بغارت بردند. شیبانی مردی پرهیزگار بود و از کار دست خود ارتزاق مینمود. او راست : الوصایا. الحیل . الشروط. الرضاع . السجلات . ادب القاضی ، و غیره . (از اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 420).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ )ضحاک بن مخلد. رجوع به ضحاک بن مخلدبن ضحاک ... شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) اختیارالدین . رجوع به اختیارالدین علی بن روزبه شیبانی و لباب الالباب ج 1 صص 60 - 62 شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) اسحاق بن مرار، ملقب به ابوعمر. رجوع به اسحاق بن مرار شیبانی و اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 289 و نزهة الالباب ص 129 و میزان الاعتدال ج 3 ص 373 و تاریخ بغداد ج 2 ص 329 شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) خالدبن یزیدبن زائدة ملقب به ابویزید شیبانی (متوفی 320 هَ . ق .). از ولات و امرای سخاوتمند دوره ٔ عباسی و ممدوح ابوتمام است . مأمون عباسی او را در سال 206 ولایت مصر داد و عبیداﷲبن السری در مصر با او جنگید و نتوانست در مصر مستقر گردد لذا ولایت موصل و تمام دیار ربیعة بدو داده شد و تا زمان الواثق بهمان حال باقی بود. تا قیام ارمینیه بوقوع پیوست ، واثق او را با سپاهی بزرگ روانه ٔ آن دیار کرد اما بعلت بیماری در بین راه درگذشت . او را در زمان صلح به ابویزید لقب میدادند و در زمان جنگ ابوالزبیر. رجوع به اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 343 و ج 15 ص 104 و ج 29 صص 186 - 187 و الولاة و القضاة ص 184، 176 و اخبار ابی تمام صولی 107 و 158 و جمهرة الانساب ص 307 و البیان و التّبیین ج 1 ص 342 و نیز رجوع به خالدبن یزیدبن مزید... شود.


شیبانی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به
شیبان که قبیله ای است .


شیبانی . [ ش َ ](اِخ ) بسطام بن قیس ... رجوع به بسطام بن قیس شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) شعبه ٔ دوم از ایل عرب (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). این شعبه به تیره های ذیل منقسم میگردد : پاپتی ، ابوالحسنی ، اردال ، پلنگی ، تکریتی ، حسانی ، کتی ، کویچه ، کلاریشی ، ولیشاهی ، شاه سواری ، خوشنامی ، عمادی ، مهاری ، فریدی ، ابوالحاجی ، سنوده ، صباحی ، غلامشاهی ، لواردان ، الوانی ، بنی عبداللهی و غیره . (یادداشت مؤلف ).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) شیبک خان ازبک ، محمدشاه بخت خان بن بوداق سلطان بن ابوالخیربن دولت شیخ بن ابراهیم اغلن بن فولاداوغلن بن منگوتیموربن باداکول بن جوجی خان بن چنگیزخان ، مؤسس خاندان امرای شیبانی (متولد 855 هَ. ق . / 1500 م . مقتول 916 هَ . ق . / 1510 م .). خاندان شیبانی ابتدا در سیبری ساکن بودند و در ناحیه ٔ تیومن سمت امارت داشتند. یک قسمت عمده از این شعبه تحت فرماندهی محمد شیبانی بماوراءالنهر کوچ کردند و امرای تیموری را از بین برده دولت ازبکان را تأسیس نمودند. شیبک خان بمناسبت نام جدش «شیبانی » تخلص میکرد. وی مردی بسیار دلیر و جنگجو و خودخواه و متعصب بود. در سال 906 هَ . ق . قسمتی از شهر ماوراءالنهر را با شهر سمرقند از یکی از نوادگان امیر تیمور گرفت و بسلطنت نشست و از آن پس تا سال 913 هَ . ق . نیز تمام ترکستان و ماوراءالنهر را با قسمتی بزرگ از افغانستان و سراسر خراسان و استرآباد را از دست بازماندگان سلطان حسین میرزا بایقرا و دیگر جانشینان تیموری بدرآورد و از مغرب و جنوب با ولایت عراق عجم و کرمان و یزدکه در قلمرو شاه اسماعیل اول صفوی بود همسایه شد. چون در مذهب تسنن تعصب وافر داشت و با شیعه بسختی دشمن بود و به شاه اسماعیل بچشم دشمن مینگریست و او را در نامه ها تحقیر می کرد، شاه اسماعیل در سال 916 هَ .ق . با لشکر بسیار بخراسان تاخت و شیبک خان از بیم اوبقلعه ٔ مرو پناه برد و محاصره شد. شاه اسماعیل عاقبت او را بحیله از قلعه بیرون کشید و بجنگ وادار ساخت . در نبرد سختی که در نزدیک قریه ٔ محمودآباد در سه فرسنگی مرو میان دو حریف درگرفت پس از کشتاری هولناک شکست در ازبکان افتاد. شیبک خان با گروهی از همراهان در چهاردیواریی محصور شدند و خان در زیر سم ستوران لشکر خود پایمال گردید و جسدش را نزد شاه اسماعیل بردند و سرش را از تن جدا کردند و پوست سرش را پر از کاه کرده برای سلطان بایزید عثمانی فرستادند و استخوان کله اش را طلا گرفتند و از آن قدح شراب ساختند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به دائرةالمعارف اسلامی شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ضحاک بن شیبانی . رجوع به ضحاک الشیبانی ... شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) ضحاک بن قیس . رجوع به ضحاک بن قیس شیبانی شود.


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) عبدالقادربن عمربن ابی تغلب بن سالم التغلبی (1052 - 1135 هَ . ق .). از فقهای حنبلی و از مردم دمشق . اوراست : نیل المآرب . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 4 ص 167).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) محمدبن الحسن بن فرقد، از موالی بنی شیبان . اصل او از قریه ای است در غوطه ٔ دمشق . بسال 131 هَ . ق . به واسط بدنیا آمد و در 189 در سفری که هارون الرشید بخراسان میرفت و شیبانی ازجمله ٔ ملازمان او بود در شهر ری درگذشت . شیبانی درشهر کوفه پرورش یافت و محضر ابوحنیفه را درک کرد و زیر تأثیر عقاید ابوحنیفه قرار گرفت و در ترویج مذهب او میکوشید. چون به بغداد آمد هارون الرشید منصب قضا را در رقه بدو تفویض کرد و سپس وی را معزول نمود و با خود بخراسان برد اما اجل وی را مهلت نداد و در ری درگذشت . او راست : المبسوط، الزیادات ، جامع کبیر، جامع صغیر، الآثار، السیر، الموطاء، الامالی ، المخارج فی الحیل و الاصل . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 309).


شیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) یزیدبن ابراهیم بن محمد شیبانی ادیب ،متوفی در حدود سال 350 هَ . ق . در قیروان پرورش یافت و در خدمت المعز لدین اﷲ فاطمی درآمد. او راست : تلقیح العقول در ادب . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 228).


دانشنامه عمومی

شیبانی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
خاندان شیبانی
فتح الله خان شیبانی
عباس شیبانی
حبیب الله شیبانی
جمشید شیبانی
شیبانی (دشت آزادگان)
شیبانی (زابل)

دانشنامه آزاد فارسی

شِیبانی
قبیلۀ بزرگ عرب عدنانی، از نسل شیبان بن ثعلبه، متشکل از ده ها طایفه و عشیره. شیبانیان در صدر اسلام، از طوایف بزرگ به شمار می آمدند و بسیاری از آنان در دیار ربیعه سکونت داشتند. بسیاری از خوارج دیار ربیعه و رهبرانشان از شیبانیان بودند. خاندان حکومتگر یزیدیان آذربایجان و اران و دربند که بعدها به شروانشاهان معروف شدند و خاندان وزارت پیشۀ «آل صدقه» از نسل معن بن زائده از شیبانیان بودند. گروه بزرگی از اعراب ایران نظیر طایفۀ شیبانی از ایلات خمسه و زنگویی های دشتستان و طبس و شیبانیان کاشان نیز از این مردم اند. شیبانی های فارس که خود از تیره های مختلف تشکیل می شدند، یکی از دو گروه بزرگ ایل عرب خمسه را تشکیل می دادند. حکومت ایل عرب فارس از گذشته های دور با خوانین شیبانی بود. میراسماعیل خان، جد خوانین ایل عرب فارس، در عهد صفویان می زیست. آخرین کس از این خاندان رضاقلی خان سرتیب ( ـ۱۲۹۸ق) بود و پس از او حکومت ایل عرب از این خاندان خارج شد. خوانین شیبانی طبس در آخرین سال های سلطنت نادرشاه افشار حکومت طبس را به دست گرفتند و تا انقراض قاجاریه بر این مقام باقی بودند. میرمحمدخان عرب، حاکم طبس، از رقیبان آقامحمدخان قاجار بود. همچنین، محمدباقرخان عمادالملک که در عهد ناصرالدین شاه قاجار می زیست، از ثروتمندترین حاکمان خراسان بود. همۀ بناهای تاریخی و زیبای این خاندان در زلزلۀ معروف طبس در ۱۳۵۷ش تخریب شد. عده ای از شیبانیان کاشان نیز از دیوانیان دورۀ قاجاریه و دولتمردان عصر پهلوی بودند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیبانی (ابهام زدایی). شیبانی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • حنظلة بن عمرو شیبانی، یکی از شهدای کربلا• جبلة بن علی شیبانی، یکی از شهدای کربلا• ابوالمفضل شیبانی، اَبوالْمُفَضَّلِ شِیبانی، محمد بن عبدالله بن محمد عبیدالله بن بهلول بن همّام بن مطّلب (۲۹۷-۳۸۷ق/۹۱۰-۹۹۷م)، محدث شیعی عراق• بسطام بن مصقلة شیبانی، بسطام بن مَصقَلة بن هبیرة شیبانی، از رجال سیاسی و نظامی عرب در سده اول هجری• بکیر بن اعین الشیبانی، ابوجَهم بکیر بن اعین بن سُنْسُن الشیبانی الکوفی، از مشهورترین اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)• بهلول شیبانی، از سرداران مسلمان و شورش گر بر علیه هشام بن عبدالملک• حمران بن اعین شیبانی، حُمران بن اَعْیَن بن سُنسُن شیبانی، محدّث امامی قرن دوم
...


کلمات دیگر: