کلمه جو
صفحه اصلی

کتیبه بیستون

دانشنامه آزاد فارسی

کتیبۀ بیسْتون
کتیبه بیسْتون
کتیبه بیسْتون
کتیبه بیسْتون
کتیبه بیسْتون
کتیبه بیسْتون
(یا: بهستان؛ به عربی بغستون) سنگ نبشتۀ بزرگی به خط میخی و به سه زبان فارسی باستان، اکدی و ایلامی، مهم ترین و مفصل ترین کتیبۀ داریوش اول هخامنشی (۵۲۲ـ۴۸۶پ م). سنگ نبشته بر صخره ای عمودی در کوه بیستون، ۳۹کیلومتری شرق کرمانشاه، کنار جادۀ همدان قرار دارد. روایت فارسی باستان آن که مفصل ترین سنگ نبشته به این زبان است، در پنج ستون (به ترتیب ۹۶، ۹۸، ۹۲،۹۹ و ۳۶ سطر) در زیر صفحۀ نقش برجستۀ داریوش کنده شده است. در این نگاره داریوش همراه با دوتن از ملازمان در پشت سر، در حالی که پای راست او بر روی پیکر به خاک افتادۀ گئوماته (بردیای دروغین) قرار دارد، همراه با نُه نفر از شورشیان اسیرشده دیده می شود. در زیر نگارۀ داریوش و هر کدام از شورشیان عبارتی که نشان دهندۀ هویت آنان است، نگاشته شده است. داریوش در این کتیبه پس از معرفی خود، چگونگی غلبه بر بردیای دروغین (گئوماته) و شورشیان و به شاهی رسیدن خود را بیان کرده است. در متن اصلی کتیبه کشورهای فرمانبردار خود را برمی شمارد و نیز از خوانندگان می خواهد که آنچه وی کرده است، برای همه آشکار کنند و سنگ نبشتۀ او را محفوظ بدارند و در پایان از شش همکار خود در غلبه بر بردیای غاصب نام می برد و از شاهان آینده می خواهد که از آنان و خانواده شان حمایت کنند. داریوش نخستین کسی است که سخنانش را به فارسی باستان به ثبت رسانیده و سنگ نبشتۀ او در بیستون به خوبی طرح ریزی شده و شامل مقدمه، بخش اصلی، و مؤخره است. این کتیبه که از نظر زبان شناختی، تاریخی، اجتماعی و گاه دینی حائز اهمیت است، به رغم محدودیت های زبانی و محتوایی سنگ نبشته ای دولتی، از نظر ادبی موفقیتی نسبی دارد. نویسنده لحنی صادقانه به کار می گیرد، مبالغه نمی کند و با دقت بیان، سادگی واژه ها و کوتاهی جملات، یکنواختی زبان را که در جای جای سنگ نبشته دیده می شود، جبران می کند. از کتیبۀ داریوش در بیستون، تحریری به زبان آرامی نیز در دست است. افزون بر کتیبۀ بزرگ داریوش، ده کتیبۀ کوچک، هریک مشتمل بر چند واژه، و یک سنگ نبشتۀ هجده سطری، مشتمل بر معرفی داریوش، در بیستون کشف شده است. این کتیبه ها به فارسی امروزی ترجمه شده اند.

پیشنهاد کاربران

نویسندگان : 1 - بهزادمعینی سام 2 - علیرضاباژدان

تاکنون در مورد جاینام های کتیبة بیستون به عنوان مهم ترین سند هخامنشیان و تطبیق آنها با جاینام های امروزی کار اندکی صورت گرفته است.

چکیده
تاکنون در مورد جاینام های کتیبة بیستون به عنوان مهم ترین سند هخامنشیان و تطبیق آنها با جاینام های امروزی کار اندکی صورت گرفته است. در این مقاله، برخی از مکان های نبرد بین داریوش و وه یزدات را از روی کتیبة بیستون بررسی نموده و آنها را از نظر زبان شناسی با مکان های کنونی سنجیده ایم. طبق نقشه در مسیری مشخص حرکت می کنیم که با سرزمین یئوتیا آغاز می شود و سپس به شهر رَخا می رسیم و جنگ در مرحلة اول بنا به نوشتة کتیبة بیستون به طور موقت ناتمام باقی بماند. وه یزدات پس از فرار به گردآوری نیرو می پردازد و این بار جنگ در پیشی اووادا از سر گرفته می شود. سپس وه یزدات به کوه بَرگه فرار می کند؛ ولی در آنجا دستگیر می شود. بنابر این رویداد تاریخی، این مقاله در مورد برخی از جاینام ها براساس کتیبة بیستون، نظریه های صاحب نظران، تحولات آوایی و آگاهی از جغرافیای استان نتایجی ارائه می دهد.

کلیدواژه ها: داریوش - وه یزدات - جودکی - ریخان - پیش بادامک - برگه
موضوعات
تاریخ ایران باستان
نوان مقاله [English]
A comparative study on several toponyms and tribes in Lurestan during the battle of Darius and Vehyazdat
نویسندگان [English]
Behzad Meinisaam1؛ Alireza Bajdan2
1Lecturer at Booali Sina University, Hamadan, Iran.
2MA in culture and ancient language, Booali Sina University, Hamadan, Iran.
چکیده [English]
The most important topological document of the Achaemenid period is the Bistun inscription, which has not been put to careful study, can help in the comparison of Bistun toponyms with that of present Iran.
This article has pursued some argumental points between Darius and vehyazdat on the Bistun inscription, comparing them linguistically and historically in the Lurestan province, moving onto a map route beginning with the land Yautia. Later we arrive at Raxa city in which the fight has temporarily come to an end; according to the Bistun inscription. Vehyazdat begun to assemble the forces, after escaping, the fight befell in Paishiuvada. Based on this historical occurrence, we have concluded that some toponyms in the Bistun inscription bear references to that of scientific views, phonetic evolutions and provincial geography.
کلیدواژه ها [English]
Bistun, Darius, Lurestan, Vehyazdat, Achaemenid

متن کامل سنگ نبشته بیستون
از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبریپرش به جستجو

سنگ نبشه داریوش
متن کامل سنگ نبشته بیستون توسط ال. دبلیو. کینگ ( به انگلیسی: L. W. King ) و آر. سی. تامپسون ( به انگلیسی: R. C. Thompson ) ترجمه شده است، که در این مقاله ترجمه پارسی امروزین متن انگلیسی نوشته شده توسط این دو نفر آورده شده است.


محتویات
۱ ستون اول
۱. ۱ مقدمه: عناوین داریوش و گستره شاهنشاهی او
۱. ۲ کشتن بردیا و شورش گئومات مغ
۱. ۳ کشتن گئومات و بازسازی شاهنشاهی
۱. ۴ شورش آثرین در عیلام و ندئیت ب ئیر در بابل
۲ ستون دوم
۲. ۱ شورش مرتی در عیلام
۲. ۲ شورش فرورتیش در ماد
۲. ۳ شورش ارمنستان
۲. ۴ پایان شورش ماد
۲. ۵ شورش پارتیان
۳ ستون سوم
۳. ۱ شورش فراد در مرو
۳. ۲ شورش وهیزدات در پارس
۳. ۳ نبوکدرچر و شورش دوم بابل
۴ ستون چهارم
۴. ۱ خلاصه
۴. ۲ تأکید بر ضبط حقیقت
۴. ۳ تأکید بر حفظ اثر توسط وارستگان
۴. ۴ اهمیت عدالت
۴. ۵ درود و لعنت
۵ ستون پنجم
۶ منابع
ستون اول

ستون یک ( DB I ۱–۱۵ )
مقدمه: عناوین داریوش و گستره شاهنشاهی او
بند ۱ – من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ، نوه آرشام هخامنشی.
بند ۲ - داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسب، پدر ویشتاسب آرشام، پدر آرشام آریارمنه، پدر آریارمنه چیش پیش، پدر چیش پیش هخامنش.
بند ۳ - داریوش شاه گوید: بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم [که] از دیرگاهان اصیل هستیم. از دیرگاهان خاندان ما شاهان بودند.
بند ۴ – داریوش شاه گوید: ۸ [تن] از نیاکان من شاه بودند. من نهمین [هستم] ما ۹ [تن] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم.
بند ۵ – داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا من شاه هستم. اهورا مزدا شاهی را به من داد.
بند ۶ – داریوش شاه گوید: این [است] که از آن من شدند به خواست اهورامزدا من شاه آن ها بودم. پارسا ( پارس ) ، اوجا ( ایلام ) ، بابیروش ( بابل ) ، آثورا ( آشور ) ، ارَبیا ( عربستان شمالی ) ، مودرایا ( مصر ) ، درایا ( فینیقی ها ) ، اسپاردا ( سارد و لیدی ) ، یونا ( یونان ) ، مادا ( ماد ) ، آرمینا ( ارمنستان ) ، کاتپادوکا ( کاپادوکیه ) ، پرثوا ( پارت ها ) ، زرَکا ( زرنگ سیستان ) ، هریَوه ( هرات ) ، باختریش ( بلخ ) ، سوگودا ( سغد ) ، گدارا ( کندهار ) ، سکا ( سکاها، مردمان میان دریاچه خوارزم و دریای کاسپین ) ، ثتا گوش ( دره رود هیرمند ) ، هرَوَتیش ( رخج ) ، مکا ( مکران و عمان ) روی هم رفته ۲۳ شهربانی.
بند ۷ – داریوش شاه گوید: این [است] کشورهایی که از آن من شدند. به خواست اهورامزدا *بندگان من بودند. به من باج دادند. آنچه از طرف من به آن ها گفته شد، چه شب، چه روز همان کرده شد.
بند ۸ – داریوش شاه گوید: در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود او را سخت کیفر دادم. به خواست اهورا مزدا این کشورهایی [است] که بر قانون من احترام گذاشتند. آن طوری که به آن ها از طرف من گفته شد همان طور کرده شد.
کشتن بردیا و شورش گئومات مغ
بند ۹ – داریوش شاه گوید: اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد. اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی بدست آورم. به یاری اهورا مزدا این شاهی را دارم.
بند ۱۰ – داریوش شاه گوید: این [است] آنچه به وسیله من کرده شد پس از اینکه شاه شدم. کمبوجیه نام پسر کوروش از ما او اینجا شاه بود. همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر [و] هم پدر با کمبوجیه. پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده. پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نا فرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد، هم در سایر کشورها.
بند ۱۱ – داریوش شاه گوید: پس از آن مردی مغ بود گئومات نام. او از پ ئیشی یا وودا ( پی شیاووادا ) برخاست. کوهی [است] ارکدیش ( ارکادری ) نام. چون از آنجا برخاست از ماه وی یخن ۱ چهارده روز گذشته بود. او به مردم چنان دروغ گفت [که]: من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم. پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس، هم ماد، هم سایر کشورها. شاهی را برای خود گرفت. از ماه گرم پد ۲ ۹ روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت. پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد.
بند۱۲ - داریوش شاه گوید:این شاهی که گئومات مغ از کمبوجیه ستانده بود این شاهی از دیرگاهان در تخمهٔ ما بود پس از آن گئومات مغ ( آن را ) از کمبوجیه ستاند. هم پارس هم ماد هم سائر کشورها را او تصرف نمود و ازآن خود کرد. او شاه شد.
کشتن گئومات و بازسازی شاهنشاهی
بند ۱۳ - داریوش شاه گوید: نبود مردی، نه پارسی، نه مادی، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ بازستاند. مردم شدیداً از او می ترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت. بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم. هیچ کس یارای گفتن چیزی دربارهٔ گئومات مغ نداشت تا من رسیدم. پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. از ماه باگادیش ۱۰۰ روز گذشته بود. آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آن هایی را که برترین مردان دستیار [او] بودند کشتم. دژی سیک ی ووتیش، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم. شاهی را از او ستاندم. به خواست اهورا مزدا من شاه شدم. اهورا مزدا شاهی را به من عطا فرمود.
بند ۱۴ – داریوش شاه گوید: شاهی را که آزما برداشته شده بود آن را من برپا کردم. من آن را در جایش استوار نمودم. چنان که پیش از این [بود] همان طور من کردم. من پرستشگاه هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم. به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم. من مردم را در جایش استوار نمودم، هم پارس، هم ماد و سایر کشورها را. چنان که پیش از این [بود] آنچه را گرفته شده [بود] برگرداندم. به خواست اهورا مزدا من این را کردم. من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این [بود] آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد.
بند ۱۵ – داریوش شاه گوید: این [است] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم.
شورش آثرین در عیلام و ندئیت ب ئیر در بابل
بند ۱۶ – داریوش شاه گوید: چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین ( آثرینا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست. به مردم چنین گفت: من در خوزستان شاه هستم. پس از آن خوزیان نافرمان شدند. به طرف آن آثرین گرویدند. او در خوزستان شاه شد؛ و مردی بابلی ندئیت ب ئیر ( نیدنیتوبل ) نام پسر آئین ئیر او در بابل برخاست. چنین مردم را بفریفت [که]: من نبوکدرچر پسر نبتون ئیت هستم. پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند. بابل نافرمان شد. او شاهی را در بابل گرفت.
بند ۱۷ – داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوی آن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند. سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت. آنجا ایستاد؛ و آب عمیق بود. پس از آن من سپاه را بر مشک ها قرار دادم. پاره ای بر شتر سوار کردم. برای عده ای اسب تهیه کردم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم. آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. از ماه اثری یادی ی ۵، ۲۶ روز گذشته بود.
بند ۱۹ – داریوش شاه گوید: پس از آن من رهسپار بابل شدم. هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند با سپاه ضد من به جنگ کردن آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود. به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم. بقیه به آب انداخته شد. آب آن را برد. از ماه انامک ۶، ۲ روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم.
ستون دوم
بند ۱ – داریوش شاه گوید: پس از آن ندئیت ب ئیر با سواران کم گریخت رهسپار بابل شد. پس از آن من رهسپار بابل شدم. به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئیت ب ئیر را گرفتم. پس از آن من ندئیت ب ئیر را در بابل کشتم.
بند ۲ – داریوش شاه گوید: مادامی که من در بابل بودم این [است] کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند. خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت، مرو، ثت گوش، سکاییه.
شورش مرتی در عیلام
بند ۳ – داریوش شاه گوید: مردی، مرتی ی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود. او در خوزستان برخاست. به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم.
بند ۴ – داریوش شاه گوید: آن وقت من نزدیک خوزستان بودم. پس از آن خوزی ها از من ترسیدند. مرتی ی را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند.
شورش فرورتیش در ماد
بند ۵ – داریوش شاه گوید: مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست. چنین به مردم گفت که: من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم. پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [بود] نسبت به من نا فرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت ( گرویدند ) او در ماد شاه شد.
بند ۶ – داریوش شاه گوید: سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود. پس از آن من سپاه فرستادم. ویدرن نام پارسی *بنده من او را سرکرده آنان کردم. چنان به آن ها گفتم: فرا روید آن سپاه مادی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید. پس از آن، آن ویدرن با سپاه روانه شد، چون به ماد رسید شهری ماروش نام در ماد آنجا با مادی ها جنگ کرد. آن که سرکرده مادی ها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه انامک ۲۷ روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن، سرزمینی کمپند نام در ماد آنجا برای من بماند تا من به ماد رسیدم.
شورش ارمنستان
بند ۷ – داریوش شاه گوید: دادرشی نام ارمنی بنده من، من او را فرستادم به ارمنستان، چنین به او گفتم: پیش رو [و] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند بزن. پس از آن دادرشی رهسپار شد. چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرارسیدند. دهی زوزهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثورواهر ۷ ۸ روز گذشته بود چنین جنگ کرده شد.
بند ۸ - داریوش شاه گوید: باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند. دژی تیگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثورواهر ۱۸ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند ۹ - داریوش شاه گوید: باز سومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند. دژی اویما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثائیگرچی ۸، ۹ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن دادرشی به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسیدم.
بند ۱۰ - داریوش شاه گوید: پس از آن وامیس نام پارسی *بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنین به او گفتم: پیش رو [و] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی خواند آن را بزن. پس از آن وامیس رهسپار شد. چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند. سرزمینی ایزلا ۹ نام در آشور آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار زد. از ماه انامک ۱۵ روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند ۱۱ - داریوش شاه گوید: باز دومین بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند. سرزمینی ااتی یار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. نزدیک پایان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن وامیش برای من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم.
پایان شورش ماد
بند ۱۲ - داریوش شاه گوید: پس از آن من از بابل بدر آمدم. رهسپار ماد شدم چون به ماد رسیدم شهری کوندروش نام در ماد آنجا فرورتیش که خود را شاه در ماد می خواند با سپاهی به جنگ کردن علیه من آمد پس از آن جنگ کردیم. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتیش را بسیار زدم. از ماه ادوکن ئیش ۱۰ ۲۵ روز گذشته بود که چنین جنگ کرده شد.
بند ۱۳ - داریوش شاه گوید: پس از آن، فرورتیش با سواران کم گریخت. سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد. پس از آن من سپاهی دنبال [او] فرستادم. فرورتیش گرفته شده به سوی من آورده شد. من هم بینی هم دو گوش هم زبان [او] را بریدم؛ و یک چشم [او] را کندم. بسته بر دروازه [کاخ] من نگاشته شد. همه او را دیدند. پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته [او] بودند آن ها را در همدان در درون دژ آویزان کردم.
بند ۱۴ - داریوش شاه گوید: مردی چی ثرتخم نام سگارتی او نسبت به من نافرمان شد. چنین به مردم گفت: من شاه در سگارتبه از تخمه هووخشتر هستم. پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم تخمس پاد نام مادی *بنده من او را سردار آنان کردم. چنین به ایشان گفتم: پیش روید سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند آن را بزنید. پس از آن تخمیس پاد با سپاه رهسپار شد. با چی ثرتخم جنگ کرد. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چی ثرتخم را گرفت. [و] به سوی من آورد. پس از آن من هم بینی هم دو گوش [او] را بریدم و یک چشم [او] را کندم. بسته بر دروازه [کاخ] من نگاهداشته شد. همه مردم او را دیدند. پس از آن او را در اربل دار زدم.
بند ۱۵ - داریوش شاه گوید: این [است] آنچه به وسیله من در ماد کرده شد.
شورش پارتیان
بند ۱۶ - داریوش شاه گوید: پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند. خودشان را از آن فرورتیش خواندند. ویشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [و] نافرمان شدند. پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود رهسپار شد. شهری ویشپ ازاتی نام در پارت آنجا با پارتی ها جنگ کرد. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه وی یخن ۲۴ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
ستون سوم
بند ۱ - داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ویشتاسپ رسید پس از آن ویشتاسپ آن سپاه را گرفت. [و] رهسپار شد. شهری پتی گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد.
اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه گرم پد ۱ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.

بند ۲ - داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از آن من شد. این [است] آنچه به وسیله من در پارت کرده شد.
شورش فراد در مرو
بند ۳ - داریوش شاه گوید: کشوری مرو نام به من نافرمان شد. مردی فراد نام مروزی او را سردار کردند. پس از آن من دادرشی نام پارسی *بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم. چنین به او گفتم: پیش رو آن سپاهی را که خود را از آن من نمی خواند بزن. پس از آن دادرشی با سپاه رهسپار شد. با مروزی ها جنگ کرد. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه آثری یادی ی ۲۳ روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند ۴ - داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از من شد. این [است] آنچه به وسیله من در باختر کرده شد.
شورش وهیزدات در پارس
بند ۵ - داریوش شاه گوید: مردی وهیزدات نام شهری تاروا نام [در] سرزمینی ی اوتی یا نام در پارس آنجا ساکن بود. او برای بار دوم در پارس برخاست. چنین به مردم گفت: من بردی ی پسر کوروش هستم. پس از آن سپاه پارسی در کاخ [که] پیش از این از انشن [آمده بود] آن نسبت به من نافرمان شد. به سوی آن وهیزدات رفت ( گروید ) او در پارس شاه شد.
بند ۶ - داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند فرستادم. ارت وردی ی نام پارسی بنده من او را سردار آنان کردم. سپاه دیگر پارسی از عقب من رهسپار ماد شد. پس از آن ارت وردی ی با سپاه رهسپار پارس شد. چون به پارس رسید شهری رخا نام در پارس در آنجا آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند با سپاه به جنگ کردن علیه ارتوردی ی آمد. پس از آن جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهیزدات را بسیار بزد. از ماه ثورواهر ۱۲ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند ۷ - داریوش شاه گوید: پس از آن، آن وهیزدات با سواران کم گریخت. رهسپار پ ئی شی یا اوادا شد. از آنجا سپاهی به دست آورد. از آن پس به جنگ کردن علیه ارت وردی ی آمد. کوهی پرگ نام ( فرغون ) فارغان در آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من وهیزدات را بسیار بزد. از ماه گرم پد ۵ روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت و آن وهیزدات را گرفتند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفتند.
بند ۸ - داریوش شاه گوید: پس از آن، وهیزدات را و مردانی که پیروان نزدیک او بودند [در] شهری اووادئیچ ی نام در پارس در آنجا آن ها را دار زدم.
بند ۹ - داریوش شاه گوید: این [است] آنچه به وسیله من در پارس کرده شد.
بند ۱۰ - داریوش شاه گوید: آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند او سپاه رخج فرستاده بود. علیه وی وان نام پارسی بنده من شهربان رخج و مردی را سردار آن ها کرده بود؛ و چنین به ایشان گفت: پیش روید وی وان را و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خواند بزنید.
پس از آن، آن سپاهی که وهیزدات فرستاده بود به جنگ کردن علیه وی وان رهسپار شد. دژی کاپیش کانی نام در آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه انامک ۱۳ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.

بند ۱۱ - داریوش شاه گوید: باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وی وان فرا رسیدند. سرزمینی گندوتو نام در آنجا جنگ کردند. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه وی یخن ۷ روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند ۱۲ - داریوش شاه گوید: پس از آن، آن مردی که سردار آن سپاه بود که وهیزدات علیه وی وان فرستاده بود با سواران کم گریخت. به راه افتاد. دژی ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت. پس از آن وی وان با سپاهی دنبال آن ها رهسپار شد. در آنجا او مردانی که نزدیک ترین پیروانش بودند گرفت [و] کشت.
بند ۱۳ - داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از آن من شد. این [است] آنچه در رخج به وسیله من کرده شد.
نبوکدرچر و شورش دوم بابل
بند ۱۴ - داریوش شاه گوید: چون در پارس و ماد بودم باز دومین بار بابلیان نسبت به من نافرمان شدند. مردی ارخ نام ارمنی پسر هلدیت او در بابل برخاست. سرزمینی دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [که] من نبوکدرچر پسر نبون هستم. پس از آن بابلیان نسبت به من نافرمان شدند. به سوی آن ارخ رفتند ( گرویدند ) . او بابل را گرفت. او در بابل شاه شد.
بند ۱۵ - داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاهی به بابل فرستادم. ویندفرنا نام پارسی *بنده من او را سردار کردم. چنین به آن ها گفتم: پیش روید آن سپاه بابلی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید. پس از آن ویندفرنا با سپاهی رهسپار بابل شد. اهورا مزدا مرا یاری کرد. به خواست اهورا مزدا، ویندفرنا بابلیان را بزد و اسیر آورد. از ماه ورکزن ۱۱ ۲۲ روز گذشته بود. آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر می خواند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفت. فرمان دادم آن ارخ و مردانی که نزدیک ترین یاران او بودند در بابل به دار آویخته شدند.
ستون چهارم
بند ۱ - داریوش شاه گوید: این [است] آنچه به وسیله من در بابل کرده شد.
خلاصه
بند ۲ - داریوش شاه گوید: این [است] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال پس از آن که شاه شدم کردم. ۱۹ جنگ کردم. به خواست اهورا مزدا من آن ها را زدم و ۹ شاه گرفتم. یکی گئومات مغ بود. او دروغ گفت چنین گفت: من بردی ی پسر کوروش هستم. او پارس را نافرمان کرد. یکی آثرین نام خوزی. او دروغ گفت چنین گفت: من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان کرد.
یکی ندئیت ب ئیر نام بابلی. او دروغ گفت چنین گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم او بابل را نافرمان کرد.
یکی مرتی ی نام پارسی. او دروغ گفت چنین گفت: من ایمنیش در خوزستان شاه هستم. او خوزستان را نافرمان کرد.
یکی فرورتیش نام مادی. او دروغ گفت چنین گفت: من خش ثرئیت� از دودمان هوخشتر هستم. او ماد را نافرمان کرد.
یکی چی ثرتخم نام اس گرتی او دروغ گفت چنین گفت: من در اس گرت ۱۲ شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان کرد.
یکی فراد نام مروزی. او دروغ گفت چنین گفت: من در مرو شاه هستم. او مرو را نافرمان کرد.
یکی وهیزدات نام پارسی. او دروغ گفت چنین گفت: من بردی ی پسر کوروش هستم. او پارس را نافرمان کرد.
یکی ارخ نام ارمنی. او دروغ گفت چنین گفت: من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم. او بابل را نافرمان کرد.
بند ۳ - داریوش شاه گوید: این ۹ شاه را من در این جنگ ها گرفتم.
بند ۴ - داریوش شاه گوید: این [است] کشورهایی که نافرمان شدند. دروغ آن ها را نافرمان کرد که این ها به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا آن ها را بدست من داد. هرطور میل من [بود] همان طور با آن ها کردم.
بند ۵ - داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ بپای. اگر چنان فکر کنی [که] کشور من در امان باشد مردی که دروغ زن باشد او را سخت کیفر بده.
تأکید بر ضبط حقیقت
بند ۶ - داریوش شاه گوید: این [است] آنچه من کردم. به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کردم. تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند آنچه به وسیله من کرده شده ترا باور شود. مبادا آن را دروغ بپنداری.
بند ۷ - داریوش شاه گوید: اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه من در همان یک سال کردم این راست [است] نه دروغ.
بند ۸ - داریوش شاه گوید: به خواست اهورا مزدا و خودم بسیار [کارهای] دیگر کرده شد [که] آن در این نپشته نوشته شده است به آن جهت نوشته نشد، مبادا آنکه از این پس این نبشته را بخواند آنچه بوسیلهٔ من کرده شد، در دیدهٔ او بسیار آید و این او را باور نیاید، و دروغ بپندارد.
تأکید بر حفظ اثر توسط وارستگان
بند ۹ - داریوش شاه گوید: شاهان پیشین را مادامی که بودند چنان کرده هایی نیست که به وسیله من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کرده شد.
بند ۱۰ - داریوش شاه گوید: اکنون آنچه به وسیله من کرده شد آن را باور آید. همچنین به مردم بگو، پنهان مدار. اگر این گفته را پنهان نداری به مردم بگویی اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد.
بند ۱۱ - داریوش شاه گوید: اگر این گفته را پنهان بداری، به مردم نگویی اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد.
بند ۱۲ - داریوش شاه گوید: این [است] آنچه من کردم. در همان یک سال به خواست اهورا مزدا کردم. اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند.
اهمیت عدالت
بند ۱۳ - داریوش شاه گوید: از آن جهت اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که پلید نبودم. دروغگو نبودم. تبهکار نبودم. نه من نه دودمانم. به راستی رفتار کردم. نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم. مردی که دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم. آن که زیان رسانید او را سخت کیفر دادم.
بند ۱۴ - داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود. مردی که دروغگو باشد یا آن که تبهکار باشد دوست آن ها مباش. به سختی آن ها را کیفر ده.
درود و لعنت
بند ۱۵ - داریوش شاه گوید: تو که از این پس این نپشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی مبادا [آن ها را] تباه سازی. تا هنگامی که توانا هستی آن ها را نگاه دار.
بند ۱۶ - داریوش شاه گوید: اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [و] تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد.
بند ۱۷ - داریوش شاه گوید: اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [و] تباهشان سازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان نداری اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کنی اهورا مزدا آن را براندازد.
بند ۱۸ - داریوش شاه گوید: این ها [هستند] مردانی که وقتی من گئومات مغ را که خود را بردی ی می خواند کشتم در آنجا بودند. در آن موقع این مردان همکاری کردند پیروان من [بودند] ویدفرنا پسر وایسپار پارسی، اوتان نام پسر ثوخر پارسی، گئوبروو نام پسر مردونی ی پارسی، ویدرن نام پسر بگابیگ ن پارسی، بگ بوخش نام پسر داتووهی پارسی، اردمنیش نام پسر وهاگ پارسی.
بند ۱۹ - داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود دودمان این مردان را نیک نگهداری کن.
بند ۲۰ - داریوش شاه گوید: به خواست اهورا مزدا این نپشته را من [به طریق] دیگر [نیز] کردم. بعلاوه به [زبان] آریایی بود هم روی لوح هم روی چرم تصنیف شد. این نپشته به مهر تأیید شد. پیش من هم نوشته هم خوانده شد. پس از آن من این نپشته را همه جا در میان کشورها فرستادم مردم پذیرا شدند.
ستون پنجم
بند۱ - داریوش شاه گوید: این است آنچه که من در دومین و سومین سال، پس از آنکه شاه شدم، کردم. کشوری خوزستان نام ( عیلام ) , آن نافرمان شد. یک مرد خوزی �اَتمَئیَته� َ نام، او را سردار خود کردند. پس از ان سپاه فرستادم. مردی پارسی �گئوَبروَوه� َ نام، بندهٔ ( پیرو ) من، او را سردار آنان کردم. پس از ان گئوَبروَوه با سپاه رهسپار خوزستان شد. او با خوزیان جنگ کرد. پس از آن گئوَبروَوه خوزیان را بزد وتار و مار کردو سردار آن ها را گرفت. او را به نزد من آورد و من او را کشتم. پس از آن کشور از آن من شد.
بند۲ - داریوش شاه گوید: آن خوزیان بی وفا بودند و اهورامزدا از سوی آن ها پرستش نمی شد. من اهورامزدا را می پرستیدم. بخواست اهورامزدا هر طور میل من بود، همان طور با آن ها کردم.
بند۳ - داریوش شاه گوید:ان که اهورامزدا را بپرستد؛ چه زنده ( در زندگانی ) , چه مرده ( پس از مرگ ) ، برکت ( آمرزش ) از آن او خواهد بود.
بند۴ - داریوش شاه گوید: پس از ان با سپاه به سوی سکائیه ( سکاییان/ سکستان ) رهسپار شدم. در دنبال سکاها که حامل کلاه خود تیز هستند. این سکاها از پیش من رفتند. چون به دریا رسیدم، آنگاه به ان سویش با تمام سپاه گذشتم. پس از آن من سکاها را بسیار زدم و سردار دیگری از آنان را گرفتم. او دست بسته به نزد من آورده شد و او را کشتم.
سردار ایشان سکوخ ( یا سکوَخه/ سکونَخه ) را گرفتند و به نزد من آوردند. آنگاه چنانچه میل من بود دیگری را سردار کردم ( سردار دیگری برایشان برگزیدم ) . پس ازآن، کشور از آن من شد.

بند۵ - داریوش شاه گوید: آن سکاها بی وفا ( بدپیمان ) بودند و اهورامزدا از سوی آن ها پرستش نمی شد. من اهورامزدا را می پرستیدم. به خواست اهورامزدا هرطور میل من بود، همان طور با آن ها کردم.
بند۶ - داریوش شاه گوید: آن که اهورامزدا را بپرستد؛ چه زنده ( در زندگانی ) , چه مرده ( پس از مرگ ) ، برکت ( آمرزش ) از آن او خواهد بود.
منابع
�متن کامل کتیبه بیستون�. خبرگزاری میراث فرهنگی. ۲۷ آوریل ۲۰۱۱. دریافت شده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۴.
برگرفته از کتاب:فرمان های شاهنشاهان هخامنشی/تألیف:رلف نارمن شارپ/ناشر:موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه
[نهفتن]نبو
سنگ نبشته های هخامنشیان
بیستون
بیستون ( متن کامل )
Trilingual inscription of Xerxes, Van, 1973. JPG
تخت جمشید
آپادانا: پارسی باستان پلکان • ایلامی و بابلی پلکان • پی بنا • آجرهای لعابی
دیوار جنوبی: پارسی یکم • پارسی دوم • بابلی • ایلامی

کاخ ه: سنگ نبشته اردشیر یکم • سنگ نبشته اردشیر سوم

کاخ تچر: پنجره • درگاه • ایوان • نمای جنوبی • نمای غربی • ساسانی • دستگیره درب • سنگ نبشته اردشیر سوم

کاخ هدیش: ستون های ایوان شمالی

دیگر: دیوار کاخ دروازه کشورها
کاخ آپادانای شوش
کتیبه داریوش بزرگ در کاخ آپادانای شوش ( رحمت ) • کتیبه اردشیر دوم در کاخ آپادانای شوش
نقش رستم
سنگ نبشته داریوش بزرگ در نقش رستم
گنج نامه
گنج نامه
جزیره خارک
سنگ نبشته هخامنشی ( جزیره خارک )
وان ترکیه
کتیبه سه زبانه خشایارشا در ترکیه
سوئز مصر
کتیبه های داریوش بزرگ در سوئز
دیگر کتیبه ها
استوانه کوروش

کتیبه بیستون، هفتمین اثر ثبت شده ایرانی در فهرست جهانی یونسکو در ۳۰ کیلومتری شرق شهر کرمانشاه قرار دارد.

وجه تسمیه
واژه �بیسْـتون� ( که امروزه به اشتباه �بیسُـتون� گفته می شود ) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، به گونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه ( = جایگاه خدا ) و در زمان های بعدی به گونه های �بِـهیسـتان/ بیسْـتون/ بُـستان� تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشته های �دیودور سیسیلی�، تاریخ نویس یونانی سده نخست پیش از میلاد برمی آید، در زبان یونانی آن را به شکل بَـغیستان می شناخته اند. این نام در آثــار جغــرافیانویسان پس از اســلام و نیز با اقتباس آن، در زبـان انـــگلیسی و بعضــی دیگر از زبان های اروپایی، به گونه تلفظ پهلوی آن یعنی بِـهیستون شناخته شده است.



بیستون ( انگلیسی: Behistun Palace ) یک کاخ ویران شده ساسانی است که در بیستون، ۲۰ کیلومتری کرمانشاه قرار دارد. این کاخ در نزدیکی سنگ نوشته بیستون و در رو به روی آن، جایی در مسیر راه باستانی که کوه بیستون و دریاچه بیستون را به هم متصل می کند، جای دارد. در فرهنگ و سنت ایرانی این کاخ محل اقامت شیرین بانوی خسرو پرویز پادشاه ساسانی کمی پیش از حمله اعراب به ایران بوده است. این کاخ جزو میراث جهانی یونسکو در ایران است.

کاخ ناتمام ساسانی در بیستون از سال ۱۳۵۵ خورشیدی تاکنون به صورت متناوب کاوش باستان شناسی شده است. تاکنون در این محدودهٔ تاریخی، شش بار کاوش باستان شناسی انجام شده است. کاوشگران در این شش فصل حفاری به اطلاعات نسبتاً خوبی دست یافته اند.

براساس اطلاعات به دست آمده، این منطقه در دوران ساسانی در حال تبدیل شدن به یک کاخ بود که به دلایلی، ناتمام باقی ماند و در دوره های بعد به کاروانسرا تبدیل شد؛ اما این کاروانسرا بر اثر یک زلزله کاملاً تخریب و بعدها در دورهٔ قاجار، روستایی روی آن ساخته شد. در نهایت نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی حدود ۲۷۰ خانه ای که روی این محوطه تاریخی ساخته شده بود، تملک و عملیات کاوش آغاز شد.


کلمات دیگر: