کلمه جو
صفحه اصلی

شاغر

عربی به فارسی

خالي , اشغال نشده , بي متصدي , بلا تصدي , بيکار


فرهنگ فارسی

نام گشنی از شتران یا بلد شاغر

لغت نامه دهخدا

شاغر. [ غ ِ ] ( ع اِ ) نام گشنی از شتران. ( منتهی الارب ). فحل من آبال العرب. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) بلد شاغر؛ بعید من الناصر و السلطان. ( اقرب الموارد ). مکان شاغر؛ جای خالی از مانع و نگهبان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شاغره شود.


کلمات دیگر: