کلمه جو
صفحه اصلی

ذو عوض

فرهنگ فارسی

مثل است در موقع تهدد و عوض اسم قریه ایست و تانیث ضمیر خذها بدین اعتبار است .

لغت نامه دهخدا

ذوعوض. [ ع َ ] ( ع اِ مرکب )افعل ذاک من ذی عوض ؛ از سر نو بکن این کار را. ( منتهی الارب ). و ابن الاثیر در المرصع آرد که عرب گوید: خذها الی عشر من ذی عوض ، مثل است در موقع تهدد و عوض اسم قریه ای است و تأنیث ضمیر خذها بدین اعتبار است.


کلمات دیگر: