کلمه جو
صفحه اصلی

ستم رساندن

فرهنگ فارسی

جور کردن . ستم دیدن

لغت نامه دهخدا

ستم رساندن. [ س ِ ت َ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) جور کردن. ستم کردن.ظلم کردن : و یا بکسی ستمی رساندن و چنان داند که داد کرده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98 ).


کلمات دیگر: