کلمه جو
صفحه اصلی

دراز گوی

فرهنگ فارسی

دراز گوینده

لغت نامه دهخدا

درازگوی. [ دِ ] ( نف مرکب ) درازگوینده. درازگفتار. آنکه سخن بسیار گوید. آن که هر سخن طویل کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).


کلمات دیگر: