تراشنده و خراشنده زمین
زمین رند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زمین رند. [ زَ رَ ] ( نف مرکب ) تراشنده و خراشنده زمین :
از هیبت مژگان دو بادام تو بی جنگ
چنگال هژبران زمین رند شکسته.
از هیبت مژگان دو بادام تو بی جنگ
چنگال هژبران زمین رند شکسته.
سوزنی.
رجوع به رندیدن شود.کلمات دیگر: