کلمه جو
صفحه اصلی

شراسیف

فرهنگ فارسی

جمع شرسوف سر های استخوانهای پهلو که سوی شکم باشند و استخوانهای نرم که در پهلو باشند .

لغت نامه دهخدا

شراسیف. [ ش َ ] ( ع اِ ) ج ِ شرسوف. ( منتهی الارب ). سرهای استخوانهای پهلو که سوی شکم باشند و استخوانهای نرم که در پهلو باشند. ( غیاث اللغات ). سرهای پهلوها را گویند ( و مراد از پهلو دنده است ) : آنچه اندر تن ، باریک است نامشان شراسیف ، ای سر پهلوان. ( التفهیم ). بر معده و شراسیف چیزهای گرم برنهادن چون ارزن گرم کرده و نمک سوده گرم کرده. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع شود به شرسوف. || بلا و اول سختی.( منتهی الارب ). || ( اِخ ) مجموع ستارگان که میان فرد و صوت غراب جای دارند. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: