کلمه جو
صفحه اصلی

رزون

فرهنگ فارسی

بمعنی بزرگ و امیر

لغت نامه دهخدا

رزون. [ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَزْن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ رَزْن ، به معنی جای بلند هموار که آب ایستد بر وی. ( آنندراج ). رجوع به رَزْن شود.

رزون. [ رَزْ زو ] ( اِخ ) ( به معنی بزرگ و امیر ) رزون بن الیداع است که از نزد هدد عزر فرار کرد و چند تن از جنگجویان را با خود همداستان نمود و در حوالی دمشق جنگ درپیوست و تخت سلطنت را متصرف گشت. وی در سراسر روزگار زندگانی خود دشمن آل اسرائیل می بود. ( از قاموس کتاب مقدس ).

رزون . [ رَزْ زو ] (اِخ ) (به معنی بزرگ و امیر) رزون بن الیداع است که از نزد هدد عزر فرار کرد و چند تن از جنگجویان را با خود همداستان نمود و در حوالی دمشق جنگ درپیوست و تخت سلطنت را متصرف گشت . وی در سراسر روزگار زندگانی خود دشمن آل اسرائیل می بود. (از قاموس کتاب مقدس ).


رزون . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَزْن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رَزْن ، به معنی جای بلند هموار که آب ایستد بر وی . (آنندراج ). رجوع به رَزْن شود.


دانشنامه عمومی

رزون، روستایی است از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان لاریجان سفلی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۴۸ نفر (۱۳خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: