تمام شدن بعد از آن دیگر چیزی نبودن .
ختم گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ختم گشتن. [ خ َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) تمام شدن. بعد از آن دیگر چیزی نبودن. بپایان رسیدن :
یکی ختم نبوت گشته ذاتش
یکی ختم ممالک بر حیاتش.
یکی ختم نبوت گشته ذاتش
یکی ختم ممالک بر حیاتش.
نظامی.
کلمات دیگر: