نوعی از کفش زرنگار
زرینه کفش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زرینه کفش. [ زَرْ ری ن َ / ن ِ ک َ ] ( اِ مرکب ) نوعی از کفش زرنگار. ( ناظم الاطباء ) :
ز بس گونه گونه سنان و درفش
سپرهای زرین و زرینه کفش.
همان تخت و زرینه کفش مرا.
به پای اندرون کرده زرینه کفش.
دگر پهلوان طوس زرینه کفش
که او بود با کاویانی درفش.
تو باشی بر کاویانی درفش.
همه پهلوانان زرینه کفش.
برفتند با کاویانی درفش.
ز بس گونه گونه سنان و درفش
سپرهای زرین و زرینه کفش.
فردوسی.
بیاور سپاه و درفش مراهمان تخت و زرینه کفش مرا.
فردوسی.
بزربافته جامه های بنفش به پای اندرون کرده زرینه کفش.
فردوسی.
|| ( ص مرکب ) کسی که کفش زرین در پای کند. از عناوین و درجات عالی سپاهیان و درباریان قدیم ، نظیر: زرین کلاه و زرین کمر و جز اینها : دگر پهلوان طوس زرینه کفش
که او بود با کاویانی درفش.
فردوسی.
سپهدار و سالار زرینه کفش تو باشی بر کاویانی درفش.
فردوسی.
بیاراست با کاویانی درفش همه پهلوانان زرینه کفش.
فردوسی.
همه نامداران زرینه کفش برفتند با کاویانی درفش.
فردوسی.
کلمات دیگر: