کلمه جو
صفحه اصلی

سبیه

فرهنگ فارسی

قریه ایست از قرائ رمله بین فلسطین و رمله

لغت نامه دهخدا

( سبیة ) سبیة. [ س َ بی ی َ ] ( ع اِ ) می که آن را از جایی بجایی برند. ( منتهی الارب ). خمر. ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || زن بَرده. ( منتهی الارب ).زن. ( مهذب الاسماء ). تأنیث سبی. ج ، سبایا. || مروارید که غواص برآورده باشد. ( منتهی الارب ).

سبیة. [ س ِبی ی َ ] ( اِخ ) ریگستانی است به دهناء و گویند روضه ای است در دیار تمیم. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

سبیة. [ س َ ب ْ ی َ ] ( اِخ ) قریه ای است از قراء رمله بین فلسطین و رمله. ( لباب الانساب ص 531 ) ( معجم البلدان ).

سبیة. [ س َ ب ْ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء رمله بین فلسطین و رمله . (لباب الانساب ص 531) (معجم البلدان ).


سبیة. [ س َ بی ی َ ] (ع اِ) می که آن را از جایی بجایی برند. (منتهی الارب ). خمر. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || زن بَرده . (منتهی الارب ).زن . (مهذب الاسماء). تأنیث سبی . ج ، سبایا. || مروارید که غواص برآورده باشد. (منتهی الارب ).


سبیة. [ س ِبی ی َ ] (اِخ ) ریگستانی است به دهناء و گویند روضه ای است در دیار تمیم . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: