چراغی از ط چراغی از زر
زرین چراغ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زرین چراغ. [ زَرْ ری چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) چراغی از طلا. چراغی از زر. چراغی که از طلا ساخته باشند. || کنایه از شعاع خورشید :
دگر روز چون خور برآمد ز راغ
نهاد از بر چرخ زرین چراغ.
جهان چشم روشن به زرین چراغ.
دگر روز چون خور برآمد ز راغ
نهاد از بر چرخ زرین چراغ.
فردوسی.
همه کوه گلشن همه دشت باغ جهان چشم روشن به زرین چراغ.
نظامی.
رجوع به زرین و دیگر ترکیبهای آن شود.کلمات دیگر: