کلمه جو
صفحه اصلی

دجو

فرهنگ فارسی

تاریک شدن شب

لغت نامه دهخدا

دجو. [ دُ ج ُوو ] ( ع مص ) تاریک شدن شب. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). تاریک گردیدن شب. دَجْوْ. || فروپوشیدن بعض موی بز بعض را و واخیده نشدن. || آرمیدن با زن. || تمام و فراخ گردیدن جامه. || قوی گردیدن اسلام و فروپوشیدن هر چیز را. ( منتهی الارب ).

دجو. [ دَج ْوْ ] ( ع مص ) دُجُوّ. رجوع به دُجُوّ شود.

دجو. [ دَج ْوْ ] (ع مص ) دُجُوّ. رجوع به دُجُوّ شود.


دجو. [ دُ ج ُوو ] (ع مص ) تاریک شدن شب . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تاریک گردیدن شب . دَجْوْ. || فروپوشیدن بعض موی بز بعض را و واخیده نشدن . || آرمیدن با زن . || تمام و فراخ گردیدن جامه . || قوی گردیدن اسلام و فروپوشیدن هر چیز را. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: