کلمه جو
صفحه اصلی

زعنفه

عربی به فارسی

پره ماهي , بال ماهي , پرک , دست , بال , پره طياره , پر , با باله مجهزکردن


لغت نامه دهخدا

( زعنفة ) زعنفة. [ زَ ن َ ف َ ] ( ع مص ) زینت دادن عروس و آراسته کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زعنفة.[ زَ / زِ ن َ / ن ِ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) کوتاه بالا از مرد و زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کوتاه دست و ساقها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پره شنای ماهی . ج ، زعانف. ( ازیادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( از المنجد ). || پاره ای از هر چیزی. || کناره پایین ادیم که بر شکل اطراف باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ناکس و فرومایه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پاره ای از قبیله که جدا شده باشد یا قبیله اندک که با غیر منضم بود. || پاره جامه یا پایین جامه دریده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بلایه.ج ، زعانف. ( منتهی الارب ). بلایه. آفت. ( ناظم الاطباء ).بلا. ( آنندراج ). داهیة. ج ، زعانف. ( اقرب الموارد ).

زعنفة. [ زَ ن َ ف َ ] (ع مص ) زینت دادن عروس و آراسته کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زعنفة.[ زَ / زِ ن َ / ن ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) کوتاه بالا از مرد و زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوتاه دست و ساقها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پره ٔ شنای ماهی . ج ، زعانف . (ازیادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از المنجد). || پاره ای از هر چیزی . || کناره ٔ پایین ادیم که بر شکل اطراف باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پاره ای از قبیله که جدا شده باشد یا قبیله ٔ اندک که با غیر منضم بود. || پاره ٔ جامه یا پایین جامه ٔ دریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلایه .ج ، زعانف . (منتهی الارب ). بلایه . آفت . (ناظم الاطباء).بلا. (آنندراج ). داهیة. ج ، زعانف . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: