کلمه جو
صفحه اصلی

شناسه

فارسی به انگلیسی

earmark

فرهنگ معین

(ش س ) (اِ. ) جزیی از فعل است که در هر صیغه تغییر می کند و مفهوم شخص و عدد را به فعل می افزاید.

دانشنامه عمومی

شناسه بخشی از فعل است که «شخص» را تعیین می کند؛ یعنی نمایانگر اول شخص (گوینده)، دوم شخص (شنونده) و یا سوم شخص (دیگر کس) است. شناسه نشانۀ فعل است و همانند نهاد، شخصِ فعل را معین می کند. شناسه را نهاد پیوسته هم می گویند. شناسه در فارسی به صورت پسوند در پایان فعل جای می گیرد.
کتاب «دستور زبان فارسی ۱»، صفحه ۱۴، تألیف دکتر حسن احمدی گیوی/ دکتر حسن انوری، ویرایش ۲، تهران: انتشارات فاطمی
شناسه ها دو دسته اند:شناسه های مفرد و شناسه های جمع.
در فارسی وجود شش شناسه جداگانه باعث می شود که ضمیرهای شخصی «من، تو، ...» در حالت عادی همراه با فعل به کار نروند. برای مثال، در حالت عادی می گوییم «دیروز به سینما رفتم»، نه «من دیروز به سینما رفتم» زیرا «-ام»ای که در پایان «رفتم» آمده، شخص فعل را (اول شخص مفرد) نشان می دهد. استفاده از ضمیرهای شخصی تنها به هنگام تأکید و مانند آن است. چنین ویژگی ای در هر زبانی یافت نمی شود. به زبان های دارای این ویژگی، «ضمیرانداز» می گویند. زبان فارسی کاملاً ضمیرانداز است. زبان هایی مانند اسپانیایی و ایتالیایی نیز ضمیراندازند و زبان هایی مانند انگلیسی و فرانسوی ضمیرانداز نیستند.

دانشنامه آزاد فارسی

شناسه (اخترشناسی). شِناسه (اخترشناسی)(argument)
(یا: حصّه) در اخترشناسی، فاصلۀ زاویۀ سفینۀ گردنده یا هر جسم در حال گردش دیگر، از جسم مرکزی مدار. مثلاً، شناسۀ حضیض خورشیدی زاویه ای است بین گِره صعودی (نقطه ا ی که مدار در آن نقطه صفحۀ دایره البروج را قطع می کند و از جنوب به شمال آن می رود) و حضیضِ خورشیدی (نزدیک ترین فاصلۀ جسم مدارپیما از خورشید). در ریاضیات نام دیگری برای متغیر مستقل تابع است.

شناسه (دستور زبان). شِناسه (دستور زبان)
در اصطلاح دستور زبان، آن جزء از فعل که نمایندۀ شخص و شمار باشد. هر فعل از دو جزء اصلی بن و شناسه تشکیل می شود. شناسه فقط به بن فعل متصل می شود، شناسه ها عبارت اند از «ـَ م، ی، ـَ د، یم، ید، ـَ ند». در سوم شخص مفرد ماضی، به جز ماضی التزامی، شناسه محذوف است.

شناسه (ریاضیات). شِناسه (ریاضیات)(amplitude)
در ریاضیات، زاویۀ بین بردارِ نمایشگرِ عدد مختلط و جهت مثبت محور افقی حقیقی، در نمودار آرگان. اگر عدد مختلط به صورتr (cosθ + isinθ) نوشته شود و در آنr طول بردار باشد و (فرمول ۱)، شناسه عبارت است از زاویۀ ɵ. اصطلاح شناسه به معنی متغیر مستقل در بحث تابع نیز به کار می رود. نیز ← تابع؛ متغیر_مستقل
فرمول ۱:
شِناسه

فرهنگستان زبان و ادب

{argument} [ریاضی] ← متغیر مستقل
{argument , amplitude} [ریاضی] زاویۀ بین نمایش بُرداری یک عدد مختلط و جهت مثبت محور اعداد حقیقی
{call sign} [حمل ونقل دریایی] حروف و اعداد قراردادی بین المللی که در تماس رادیویی برای شناسایی ایستگاه ارتباطی و وسیلۀ حمل ونقل دریایی یا هوایی به کار می رود
[عمومی] ← رمز 2
{ending , termination} [زبان شناسی] وندی که به انتهای ستاک فعل اضافه می شود
{PIN , personal identification number} [مهندسی مخابرات] رمزی که اگر آن را فعال کنیم، در هر بار روشن کردن دستگاه تلفن همراه، باید آن را وارد کنیم تا دستگاه کار کند
{PIN , personal identification number} [مهندسی مخابرات] رمزی که پس از سه بار اشتباه وارد کردن شناسۀ 1 باید به دستگاه وارد کرد
{registration} [حمل ونقل هوایی] مجموعۀ حروف و اعدادی که کلیۀ وسایل پرندۀ متعلق به هر کشور با آن مشخص شود؛ بخشی از این علائم با هماهنگی و تأیید مجامع بین المللی بر روی بدنه ثبت می شود

پیشنهاد کاربران

شِناسه. ( رایانه، عمومی ) رمز، کُد. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی Code می باشد.


کلمات دیگر: