کلمه جو
صفحه اصلی

شفافیت

فارسی به انگلیسی

glassiness

مترادف و متضاد

transparence (اسم)
حالت زجاجی، شفافیت، فرانمایی، پشت نمایی

فرهنگ فارسی

شفاف بودن تابانی و درخشانی

قابلیت جسمی که نور را از خود عبور می‌دهد


لغت نامه دهخدا

شفافیت. [ ش َف ْ فا فی ی َ ] ( از ع ، مص جعلی ، اِمص ) شفاف بودن. تابانی و درخشانی. شفافی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به شفاف و شفافی شود.

دانشنامه عمومی

شفافیت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
شفافیت (پرژکتور)
شفافیت بین الملل
شفافیت اقتصادی
شفافیت (فیلم)
شفافیت (اجتماعی)

فرهنگستان زبان و ادب

{transparency} [هنرهای تجسمی] قابلیت جسمی که نور را از خود عبور می دهد

پیشنهاد کاربران

Clarity
Transparency

Transparency

ترانمایی

صاف و روشن بودن ، آشکار بودن

بیرنگی

نمونه:
بجای �شفافیت داشته باشید!� با بدیده گرفتنِ درونمایه و آماج گفته، می توان گفت و نوشت: �بیرنگی پیشه کنید!�

واژه �رنگ� در اینجا به آرشی نزدیک به نیرنگ بکار رفته است که هر دوی آن ها با هم را نیز در پارسی بکار می بریم: رنگ و نیرنگ



clarity

Lack of accounting clarity can discourage investors and become a deal breaker
فقدان شفافیت می تونه سرمایه گذارها رو دلسرد کنه


کلمات دیگر: